نقدی بر نمایش «مرگ کشدار ...» منتشر شده در روزنامه جهان صنعت
نمایش «مرگ کشدار سلطان علی میرزا شعاع السلطنه»؛ داستانهای کشدار
بنیامین بهادران - نمایش « مرگ کشدار سلطان علی میرزا شعاع السلطنه» از روز یکشنبه ۱۲ مردادماه ۹۳ برای مدت ۱۷ شب کار خود را در سالن شکیبایی تماشاخانه سه نقطه آغاز کرد. نمایش «مرگ کشدار ...» آنگونه که پیداست تلاش کرده تا یک اثر کمدی-تاریخی باشد و طبق معمول و رایج امروز نمایشهای ایرانی از عنصر تکرار برای افزودن بار کمیک به نمایش استفاده میکند، علاوه بر تکرار نوعی اغراقشدگی در اغلب عناصر از بازی تا گریم دیده میشود که جلوتر به آن خواهیم پرداخت.
داستان دوران بیماری و اواخر عمر یک شازده قجری را در اوایل دوران پهلوی روایت میکند؛ او در نمایش تحت درمان پزشکی انگلیسی- درباری به نام دکتر چارلز است و پرستاری او را خواهر خود شازده برخلاف کدورتهای قدیمی بر عهده دارد. در ادامه شخصیتی به نام ایرج اردلان که از دوستان و هم پالکیهای قدیمی شازده بودهاست، وارد نمایش میشود، گفتوگوهایی که بین خواهر شازده، پریچهر و ایرج در میگیرد برای ما نشان از طمع تمام اطرافیان شازده برای به چنگ آوردن سود خود از پس مرگ کشدار او دارد.این نمایش قصهگوست اما جزءهای روایتی که سازنده یک روایت کلی هستند در بعضی موارد آنگونه که باید خوب با هم جفت و جور نشدهاند و حتی گویا این مشکل در مرحله اجرا به جایی میرسد که در نقاط مشخصی، ریتم نمایش از دست میرود. برای مثال بیننده این نمایش هنگام مواجهه با اثر درخواهد
... دیدن ادامه ››
یافت از ابتدا تا انتها خرده داستانهایی تعریف میشود اما اکثرا به لحاظ مفهومی و محتوایی چه هر یک به لحاظ مستقل چه در جهت پیشبرد داستان کلان باری ندارند، گویی آمدهاند که زمان بخرند تا افراد بتوانند با هم دیالوگهایی رد و بدل کنند تا شاید از میان بعضی جملات ناگهان پیام و مسالهای عاید مخاطب شود. به نظر میرسد هیچ نباید اصرار ورزید که موقعیتهای تاریخی خالی از بستر برای ساخت و پرداخت نمایشی کمدی- تاریخیاند، به شرط آنکه در واقع به نوعی درکی از کلیت شرایط اجتماعی- تاریخی به مخاطب دادهشود تا تماشاچی بفهمد بازیگر در چه اتمسفری تنفس میکند و نمایشنامه از خون چه سالهایی در رگ دارد. شاید حالا بد نباشد به برخی موارد اغراق شده پرداخت. دکور و طراحی صحنه در برابر باقی عناصر از کمترین اغراق برخوردار بود، گریم به طوری اغراق شده بود، چنانکه گویا یاسمین اصغریزاده نویسنده و کارگردان اثر همراه با شیما حیدری طراح گریم قصد داشتند تا با تلاش هرچه تمامتر فریاد بزنند که بازیگران «اغراق شده» گریم شدهاند که این حالت تصنعی که در شکل لباسهای کاراکترها هم دیده میشد همچون بازوهای فرعی بودند تا نمایش را در وهله اول به سوی فضای کمدی ببرند و در وهله دوم سمت و سوی تاریخی به نمایش بدهند. این جنس از اغراق در نهایت در میزانسنها و بازی بازیگران آخرین تیر خود را شلیک کرد که باز هم در نقاطی گویی حتی به نزدیکیهای هدف هم نخورد.
در نهایت به نظر میرسد آثاری همچون «مرگ کشدار ...» گاهی به نظر میرسد دربرابر خیل عظیمی از آثاری که در جاهایی همچون تئاترشهر و ایرانشهر روی صحنه میروند به نوعی شرافت دارند چراکه اینگونه آثار و تولیدگرانشان ظرفیت و امکان نقد باقی میگذارند اما آن کارهای به اصطلاح فاخر را حتی نمیتوان تا انتها تحمل کرد.