از امام شهید أبو عبد اللَّه حسین بن علی علیهما السّلام نوه پرهیزگار رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم گفتاری طولانی [در حکمت، اندرز، زهد، و امثال آن] روایت شده است.
سخنان آن حضرت علیه السّلام در بیان «امر به معروف» و «نهی از منکر»
که از امیر مؤمنان علیه السّلام نیز نقل شده است- ای مردم «1» از پند و اندرزی که خداوند دوستان خود را بخاطر سخن ملامت باری که بر دانشمندان یهود فرموده؛ عبرت گیرید، آنجا که [در قرآن] فرماید:
لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ، یعنی «چرا مربّیان خداپرست و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه آلودشان باز نمیدارند؟- مائده: 63»، و [در آیهای دیگر] فرماید: لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ- إلی قوله: لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ یعنی: «کسانی از فرزندان اسرائیل (یعقوب) که کافر شدند لعنت شدند- تا آنجا که فرماید:- آری، بد بوده است آنچه را که انجام میدادند- مائده: 78»، و تنها دلیل انتقاد و بدگوئی خداوند از ایشان این بود که آن افراد با اینکه اعمال منکر و ناپسند ستمکاران را مشاهده میکردند، ولی به جهت بهرهای که از آنان میبردند و هراسی که از آن بر حذر بودند، در منع و بازداشتن ایشان هیچ قدمی بر نمیداشتند. در حالی که خداوند میفرماید: فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ یعنی:
«شما از مردم مترسید، و از من بترسید- مائده: 44» و نیز فرماید: الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ
... دیدن ادامه ››
وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ یعنی: «و مردان و زنان مؤمن دوستان و یاوران یک دیگرند، به کار نیک و پسندیده فرمان
______________________________
(1) در خطابه فوق، روی سخن حضرت با افرادی سرشناس است که مورد توجّه عموم هستند و مسئولیّتشان در جامعه اسلامی از دیگران بیشتر است، و در انجام وظیفه کوتاهی میکنند و لذا مورد ملامت واقع شدهاند، و این نمیشود مگر اینکه اینان همان جمعیّتی باشند که امام علیه السّلام از ایشان دعوت کرد و در «منی» که حرم امن است برای ایشان خطبه خواند، زیرا در شهر «مدینه» بعید است که حضرت بتواند رسما منبر برود، و مهاجر و انصاری که باقی ماندهاند و امروز از سران اسلامی محسوبند را گرد هم جمع نماید و حاکم وقت جلوگیری نکند، مضامین بعد مؤیّد گفتار ماست. و نیز قرائن دیگری هم در کار است که نمیتوان گفت این خطابه را بعدا در مکّه و بعد از فوت معاویه خوانده است. (استاد غفّاری)
تحف العقول / ترجمه جعفری، ص: 219
میدهند، و از کار زشت و ناپسند باز میدارند- توبه: 71»، بنا بر این خداوند به «امر به معروف» و «نهی از منکر» بعنوان فریضهای از جانب خود سخن آغاز فرمود، چه او بر این مطلب واقف بود که اگر حقّ این دو مطلب ادا شده و تحقّق پذیرد و برپا ماند، تمامی واجبات چه آسان و چه مشکلش پایدار و استوار میگردد.
چرا که آن دو فرا- خوان و دعوتی است به اسلام، همراه با دفع ستمگریها، و مخالفت با ستمگران، و تقسیم کردن بیت المال، و پخش غنائم، و دریافت زکات از جای خود، و پرداخت آن به محلّ مصرفش. سپس شما ای مردمان پرنفوذ، جماعتی هستید معروف به دانش و خوبی و خیرخواهی، و بواسطه خدا در دل دیگران مهابتی پیدا نمودهاید، شرافتمند از شما حساب میبرد، و ناتوان و ضعیف شما را گرامی میدارد، و آنان که با شما هم درجه و همپایهاند و بر آنان حقّ نعمتی ندارید شما را بر خود مقدّم میدارند. هر گاه نیازهای مردم از ایشان دریغ شود شما به شفاعت برمیخیزید چونان هیبت پادشاهان و ملوک، و عزّت بزرگان و سروران در کوی و برزن گذر میکنید، آیا جز این است که تمام اینها را تنها به جهت امیدی که مردم به برپائی حقوق الهی بشما دارند نائل شدهاید؟! هر چند که شما از ادای غالب حقوق خدائی در تقصیر و کوتاهی بسر میبردید و حقّ امامان را ناچیز و بیاهمیّت میشمرید، امّا حقّ افراد ناتوان را پس پایمال ساختید، ولی حقّ خود را- بنا بر ادّعایتان- طلب کردید. نه مالی را بخشش نمودید، و نه جانی را برای آفرینندهاش به مخاطره انداختید، و نه با خویشاوندی برای رضای خدا به ستیز پرداختید، [و با این حال] شما بر خدا آرزوی بهشت میکشید؛ و همجواری با پیامبران؛ و امان از عذابش را خواهانید!! من بر شما جماعت آرزومند از خداوند؛ بیمناکم و در هراس، که مبادا گرفتار عذابی از عذابهای الهی؛ و مشمول عقوبت خداوند گردید، زیرا شما به یک مقامی از بزرگی رسیدهاید که بدان بر دیگران برتری و ترجیح یافتهاید- در حالی که افراد مشهور به خداپرستی احترام نشوند- و شما بخاطر خدا در میان مردم ارجمند شدهاید، با چشم خود میبینید و ناظرید که پیمانهای الهی شکسته شده؛ و هراس ندارید!؟ با آنکه از شکستن پیمان پدرانتان در هراسید! عهد و پیمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله و سلّم خوار و بیمقدار گشته، و کورها و لالها و زمینگیرها در همه شهرها بیسرپرست و بیپناه ماندهاند، و بر آنان رحم نمیشود، با این حال شما در حدّ مسئولیّت خود نیز کار نمیکنید، و آن کس را که در این راه وظیفهاش را انجام میدهد یاری نمیکنید! به مسامحه و سازش با ستمگران خود را آسوده میدارید، و تمام اینها از جهت آنست که خداوند فرمان جلوگیری از منکرات و بازداشتن مردم را از آنها داده، و شما از آن
تحف العقول / ترجمه جعفری، ص: 220
غافلید و بدان بیتوجّه! و شما از این لحاظ گرفتارترین مردمید! و سهم بیشتری از این مصیبت را دارائید، زیرا شما در حفظ مقام رفیع علمی دانشمندان، مغلوب و دچار شکست شدید، و ای کاش میدانستید، یا کوشش و تلاشی داشتید.
این بدین خاطر است که زمام امور بدست افرادی است، که عالم به احکام خدا، و حلال و حرامند، و شمائید که دارای این مقام بودید و از دستتان گرفتند، و آن را تنها بدین سبب از شما بتاراج بردند که از حقّ پراکنده شدید، و در سنّت [پیامبر]- با وجود دلیل روشن- اختلاف کردید، در حالی که اگر بر آزار و گرفتاریها شکیبائی کرده بودید، و در راه خدا مخارج را تحمّل مینمودید، زمام امور الهی به شما برمیگشت، و از جانب شما به اجرا درمیآمد، و به شما ارجاع میشد، امّا [افسوس!] که در حفظ مقام خود پایههای ظلم و ستم را استوار ساختید، و زمام امور خداوندی را بدست ایشان سپردید، تا با شبهه و تردید کار کنند، و در شهوت و دلخواه خود پیش رفته و در آن غوطهور باشند، و آنچه موجب سلطه اینان بر این مقام شد؛ گریز و ترس شما از مرگ؛ و خشنودیتان بزندگی این سرا بود، که چند روزه و ناپایدار است. افراد ناتوان را زیر دست ایشان ساختید، تا برخی را برده و مقهور کنند، و برخی را برای لقمه نانی بیچاره! و مملکت اسلامی را با نظرات [فاسد] خود دستخوش تغییر و تحوّل قرار بدهند، و در جهت پیروی از اشرار؛ و دلیری و جرأت بر جبّار، رسوائی و هوسرانی را برای خود هموار و صاف سازند، در هر شهری گویندهای از ایشان بر فراز منبر داد سخن میدهد، و همه جا در تصرّف و تحت نفوذ ایشان است، و دستشان در همه جا باز میباشد، و مردمان بیهیچ دفاعی برده آنان و در اختیار ایشانند، و عاجز از هر گونه دفاع از خود در بین زورگوئی معاند، و فرمانروائی سختگیر بر ناتوان- که هیچ اعتقادی به خدا و معاد ندارد- گرفتارند، شگفتا! و چرا در شگفت نباشم، در حالی که زمین در تصرّف خائنی است بیدادگر، و باجگیری نابکار، و تحت نفوذ مردی است نامهربان و بیترحّم بر مؤمنان. و خدا در آنچه ما در کشمکش آنیم حاکم باشد، و همو به حکم خود در بین ما داوری نماید.
خداوندا! تو خود آگاهی که آنچه از ما گفته شد نه به جهت چشم داشت در سلطهگری بود، و نه به آرزوی مال دنیا، لیکن برای آن بود تا نشانهها و آثار دینت را نمایان سازیم، و در شهرهایت اصلاح کنیم، باشد که بندگان ستم دیدهات آسوده خاطر گردند، و در پرتو آن امنیّت به واجبات و آداب و دستورات عمل کنند، پس چون شما یاریمان نکردید و در باره ما انصاف نداشتید بنا بر این ستم
تحف العقول / ترجمه جعفری، ص: 221
پیشگان بر شما قدرت یافتند، و در خاموش ساختن نور پیامبرتان کوشیدند، و خدا ما را کافی است، بر او توکّل کردهایم، و به سوی او بازگشتیم، و بازگشت [همه] به سوی اوست.