“سیاه،سفید،قرمز،خاکستری”
دلگیر مشو
از دست آدمهای شهر
آخر،خیلی وقت است
سیرک به اینجا نیامده
چرا چون
درد هایی مثل شادی
فقط طرح و نقش
چهره ی یک عروسک را دارند
مانند اقبال او
که این روزها
واژه واژه لبخندهایش
کوچه به کوچه حرف هایش
در دست
یک شهر است
اما پلاکش
بن بست است،
بن بست.
#مجتبی
#با_تشکر_از_عروسک
منهم موفق شدم امشب این نمایش را ببینم. بعد از مدت ها که از تاتر دور بودم این دومین نمایشی بود که ظرف این سه روز دیدم . خوشحالم که شروع دیدنی هام با دو تا نمایش خوب بود. اولی اش مسافران بود که توی پردیس دیدم و مده آ هم دومی اش. هر دوشون به دلم نشست .
چیزی که اولش توی نمایش مده آ خیلی بنظرم اومد گریم شون بود. خیلی ناغافل با چهره ها مواجه شدم ولی خوب بودند. بنظر من چهره هایی سنگی بودند که با توجه به حرکاتی که میکردند خیلی خوب میشد تا عمق وجودشون رو فهمید. واقعا چقدر باید روی حرکاتشون کار کرده باشند که وقتی بیصدا فریاد میزدند بتونی توی ذهن ات صداشون رو بشنوی یا درد و وحشت رو توی صورت و حرکاتشون به واقع ببینی. بازیگران محترم واقعا خسته نباشید.
با توجه به دو نوشته ای که در مورد مده آ خونده بودم تونستم نمایش را بفهمم. خوشحالم که این نمایش را دیدم.خانم کارگردان موفق باشید.