خلاصه :داستان ملودی شهر بارانی از جایی آغاز میشود که مهیار به عنوان پسر خانواده آهنگ، پس از مرگ پدرش از سوئیس به ایران میآید. او در آنجا رشته حقوق میخواند و به عنوان نماینده روشنفکر و درس خوانده جامعه دلبستگی زیادی به زادگاهش ندارد. آفاق مادر خانواده، بهمن برادر بزرگتر و ماری خواهر مهیار هستند که همگی در تلاشند تا او را از رفتن منصرف کنند و در رشت همراه آنها باقی بماند.
درهای سالن ۱۵ دقیقه مانده به زمان اجرا باز میشود.