در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال نمایش منهای دو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:15:59
امکان خرید پایان یافته
۱۵ تیر تا ۱۰ مرداد ۱۳۹۳
۱۸:۳۰
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

شماره رزرو: 09372124219



گزارش تصویری تیوال از نمایش منهای دو / عکاس : نیلوفر علمدارلو

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان پاسداران، بعد از سه راه اقدسیه، روبروی پارک نیاوران، خیابان فرهنگسرا
تلفن:  ۲۲۲۹۹۴۳۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نقد شماره ی 2 من D:

(چون من 16 تیر که تازه روز دوم اجرای هنرمندان محترم و عزیزبود این کار رو دیده بودم الان 21 روز از روزی که من اجرا رو دیدم میگذره و لازم دونستم مجددا نظراتم رو به عنوان تماشاگر بیان کنم و با توجه به تغییراتی که دیدم :

اول از همه سلام و خسته نباشید میگم به عزیزان هنرمند: کارگردان گرامی آقای نعمتی و سایر بازیگران عزیززز جناب آقای روستائیان خانم ابراهیمی عزیزم آقای محسنی خانم علیزاده و آقای محب الهی و جناب تفریشی عزیز:)

1- سپاس به خاطر تمامی زحمات این گروه و تلاشهای فراوانی که قاعدتا تماشاگران از اینهمه زحمات و خستگی ها و اتفاقات و تلاشهای پشت صحنه، به ... دیدن ادامه ›› جز تلاش و هنری که رویِ سِن صورت میگیره ، اطلاعات کافی ندارند یا نادیده میگیرند.......ممنون ازتون دوستان:)

2-جناب آقای محب الهی(در نقش دکتر)بسسسیار طبیعی تر، مسلط تر و ریلکس تر و خیلی خوب دیالوگهاشون رو در نقش دکتر، مختصر و مفید بیان کردند که در مقایسه با روز دوم اجرای این نمایش اصلا قابل مقایسه نبود و حتی بیان الفاظ شمرده تر بود و اصلا صداشونو نابجا تغییر ندادن(منظور اینه که به طور مصنوعی اصراری نداشتن که لحن یک دکتر رو بگیرند که خوب اگر اینطور میبود به دل نمینشست و احساس کردم دیالوگهای مابین ژول و دکتر و پل کمتر شد و طبیعی تر و بدون افراط در طنز آمیز کردنش بود و سپاس از اینکارتون چون در عین حال که مختصر شده بود ولی به اصطلاح خوشنمکیه خودشم حفظ کرد این ردو بدل کردن دیالوگها.و میمیک صورت جناب تفریشی در نقش دکتر و ژستی که می گرفتن اتفاقا عادی تر بود و خیلی طبیعی تر بود نسبت به قبل و بهترم شد:)خسته نباشید و ممنون آقای دکتر:)) ام پی تیری بودنتونم کماکان خوب بود:))مختصرو مفیدتر بیانش کردید:دی

3-جناب آقای روستائیان عزیز(در نقش پُل):لحنِ بسیااااار خوب و ِلِول صدای خوب و متناسب با شخصیتی که ایفا می کردن و اندفعه دیگه پختگی ای که به نظر میومد از ژول باید بیشتر باشه در واکنشهای آنی یا تصمیم گیریهاشون،به وضوح نمایان شد خیلللی بهتر از قبل در شخصیتی که ایفای نقششو کردید مشخص شد و خوشحالم که اغراق در گرفتگیِ صداها دیگه نبود(نه در صدای شما نه در صدای جناب محسنی و نوسانات لِولِ صدا دیگه شنیده نشد یَعنی یک دور پیر یک دور جوون نبود ریتم یکنواخت و موزونی داشت:) و خیلی مسلط و جا افتاده بود:)...ممنون.....آقای روستائیان خیلی با آرامش خاصشون عاقلتر بودن در خیلی مواردُ نسبت به ژول ، با حرکات و صداشون در تماشاگر القا کردند که این فرد به هر حال پخته تر از ژول هست و کاملا نمایان بود)حتی این سِری که دیدم نسبت به قبل ،دیالوگهایی هم که با آرامش و درایت بیان می کردند لحن بانمکی داشت . سپاس از این تغییراتِ شاید ریز و پراکنده در قسمتهای مختلف ولی تاثیر خیلی بهتری روی منِ بیننده گذاشت. و مفید هم بود ممنونم از شما

4- در مورد حذف بازیگر کودک میان پرده می تونم بگم بینهایت سپاس.چون ارزش هنری شما با بودن این قسمت نادیده گرفته میشد وگرنه باز هم عرض می کنم حضوز ایلیار عزیز و دوستداشتنی در جایگاهی دیگر خیییلی مناسبتر هست و خواهد درخشید .چون امروز در کمال آرامش!بدون میان پرده!و با تاریک شدن صحنه و جابجایی مکعبهای دکور خود تماشاچی بزرگسال و عاقل و بااالغ این قدرت تفکر رو داره و این مهلت چندثانیه ای در تاریکی بهش داده میشه که در ضمیر خودآگاه و ناخوداگاهش حتی برداشتهایی جلو چشمش بیاد و سریع رد شه!یا تامل و تفکر ثانیه ای داشته باشه بر چیزی که در چند ثانیه قبل رخ داد و دیده و منظوررر چی بوده؟ رو میتونه درک کنه تا اینکه یک میان پرده بیاد و تکرار مکرراتی کنه لزومی نداره و ارزش کارو کم می کرد ممنون به نظرم حذفش قدرت تفکر بیننده رو بالاتر برد(چون پشت هر حرکت و دیالوگی قطعا می تونه معنایی پُربار باشه که این دیگه به حوصله و دقت و ریزبینی تماشاگر برمی گرده خیلی افراد هم می تونن این تامل رو نداشته باشن :|:|:))

3- جناب آقای محسنی عزیز :) ..( در نقش ژول ِ دووووستداشتنی که قانع هم نمییییشد به یه نفر دو نفر.....(برای شوخی عرض کردم)که هنرشون واقعا در ایفای نقش ژول قابل قدردانیِ: سری قبل هم ایشون کارشون حرف نداشت ولی تکرار نکردن خیلی از کلمات یا آروم تکرار کردن یک سری جملات که صورت نگرفت دیگه، امروز بعد بیست و چند!روز که من مجدد دیدم، خیییلی بهتر کرد کارشونو و حرکات موزون و نرم بدن ایشون خیلی رَوون و راحت و بدون افراط بود و ری اکشن هایی که در صورتشون مشاهده می شد بیش از پیش خوب شده بود و دقیقا نقش ژول که( در مقایسه با پل) فردی بود که چشمش زیااااد می چرخید و شیطنت داشت یا یکدفعه از سِر احساسات آنی می خواست چیزی رو بیان کنه یا انجام بده رو بسیارطبیعی و دوستداشتنی ایفای نقش کردند و در واقع می تونم بگم پُل و ژول مکملهای خوبی برای هم بودند ...:)
تاکیدات و مکثهایِ بجای آقای محسنی روی جملاتشون و تغیر احساساتشون که در لحنشون مشخص می شد و حتی در قسمتی که مجبور بودن( به خاطر شرایط حاکم برسیستم مملکت ما!!)( اَدایِ حَمل! و بلند کردن و جابجایی یک خانم باردار از روی زمین( خانم ابراهیمی) رو انجام بدن ولی در واقع مثل پانتومیم! اینکارو مجبور بودن انجام بِدند به قدری عضلات دستشون رو طبییعی تکون دادن با سختی! یا نگه داشتند و خم شدن و تلاش برای بلند شدن فردی سنگین رو فقط با ادای اینکارو دراوردن نشون دادن و سرخی صورتشون که من کاملا رگهای صورت ایشونم مشاهده کردم:))خیلی خوب القا کرد جسمی جابجا شد!یعنی فردی!:)) !تمامی اینها رو به صورت عالی انجام دادن که من نفسسسسم گرررفت چون واقعا حس کردم وزنه ای سنگین رو دارن بلند میکنند در صورتی که فقط تقلا و تلاششو و اداشو در میاوردن(تمامی اینها هنر و زحمت یک بازیگر رو می رسونه)...
همچنین بداهه گوییهای ایشون که جدید بود نسبت به قبل خوووب بود کلا تغیراتی که در بداهه گوییها حتی وارِد ماجرا کردن سیم آویززونی که متاسفانه از دیوار کنار سن مشاهده میشد ایشون با بداهه گوییشون اون سیمِ آویزون هم به نحوی هنرمندانه وارد دیالوگهاشون کرد:)) که من خوشم اومد(نظر شخصیمه برام جالب بود اختلاط با سیم!: دی ) چون افراط نبود توش:))و در بیان کردن دیالوگها و ژستهاشون استحکام خاصی داشتن که نسبت به قبل دو چندان و بهتر شده بود:) شیطنتهاشون بجا و جالبتر از قبل بود که تاثیر خوبی در کنار هنرمندی ِآقای روستائیان داشت:) ازتون ممنونم آقای محسنی موووفق باشید.

4- سرکار خانم ابراهیمیی عزیز :خیلی ممنون مثل قبل خیلی خوب و طبیعی هر دو نقش رو ایفا کردید مخصوصا خانم باردارُ که من حس و حال بَدتونو خودم یه لحظه حس کردم اصن نفسم بالا نمیومد واقعا! من شاید تاثیر پذیری و تلقین و تجسمم کمکم کرد به نفسگرفتگی خودم علاوه بر ایفای نقش خوبتون که این حالو به من القا کرد :))))!به بینندگان عزیز دیگر که عجله ای یا بدون علاقه و دقت تماشا می کنن کاری ندارم...من یکی واقعاااا احساس کردم تحت عذابید:)ممنون از هنرتون...و لحن خوبتون در نقش بعدیتون:)

5- در کلُ تایم نمایش به حدی کوتاه شده بود که واقعا مفید بود دیگه خبری از شلوغ بازی افراطی میان پرده نبود و کوتاه شدن دیالوگها باعث شد توجهات(ار دید خودم میگم)بیشتر بشه به مفهوم نمایش.
برای مثال عرض می کنم: هنگامی که پُل احساس ندامت می کرد و جمله ش رو با '' خودِ من'' شروع کرد و حرفشو خورد و تاکید پرمفهومی که ژول(جناب محسنی عزیز)با حالت سوال و کنایه از پل داشت که چرااا حرفشو خورررد؟؟؟گویا چیزی می خواست بگه اما نگفت(در واقع اشاره بسیار خوبی بود که همگی باهاش دچار شدیم حسرتی که برای زندگی و زندگی نکردن واقعی تو اَم با عشق داشتیم داریم یا کَمکاریهایی که یهو یادمون میاد و افسوس دیگه چه فایده داره؟! مهم قدم برداشتن و عمل کردنه:)...)و همین که ژول گفت گاف دادم؟؟!وقتی کاری کردی و نمی خوای بگی معلومه پس.. ......''(خووب، حسرت خوردن پل رو نشون دادین چیزی که اوندفعه انقدر اغتشاش صحنه و میان پرده و زیاده روی دیالوگها باعث شده بود تمرکز و اعصابها بهم بریزه و بیننده زیاد دقت نکنه یا دیالوگهای طولانیِ سریِ قبل این نکات خوبو کمرنگ کرده بود ولی اندفعه: نه! بسیار خوب بود...)و کم شده بود دیالوگها. و حتی با اینکه پل نادم بود نمی خواست یاداوری کنه واسه خودش چون امیدِش که ناامید شده بودو بدتر میکرد..:(

6- امید به زندگی و جریان داشتن عشق و تکرار عشق در هر زمان! وزندگی ای که به هر حال ادامه خوااااهد داشت( که پُل با اشاره به تولد نوزاد به بیننده القا کرد )از نکات خوب این نمایشه که باز هم نمایان شدنش نسبت به قبل به نظرم به خاطر لحنها و تاکیدات بیشتر و مکث سر این جملات بود و کوتاه شدن یا حذف شدن مابقی قسمتها که قبلا در روز دوم اجرا دیدم...

7- یکی از قسمتهای خوب که اوندفعه هم بود موعظه خوانی و به اصطلاح خودمون روی منبر نشستن!بعضی افراد در جامعه بود....جناب روستائیان با اون لحن آشنا و جالبشون کارشون خیلی خوب بود(افرادی در جامعه که فقط شعااار می دن یا جَو گیر و موعظه خون میشن....و پاسخ متقابل و لحن بانمک جناب محسنی) هر دو عزیز مثل قبل خوب بودند ممنون:)

8-به دنبال عشقِ گمشده همنوع- گشتن، و اهمیت دادن به زندگی همنوع اشاره خوبی برای اهمیت دادن انسانها به همدیگر به حفظ زندگی و دوستداشتن همدیگر انسانها بود که پل و ژول در تلاش برای بقای زندگیِ لااقل دیگران و برگردوندن هویت دوست داشتن و عاشق بودن اونها میخواستن انجام بدن!و این یعنی انسانیت:)

9- جناب آقای تفریشی(اریک) مثل همیشه مسلط به دیالوگهاشون ...و بهتر وطبییعی تر از قبل :) از دید من شاید اریک نماد جوانهای امروز یا خیلی از انسانهای ناامید که این ناامیدی، همیشه! و بهتره بگم اکثر اوقات ناشی از کمبود توجه و نبود دوست داشتن واقعی یا ندونستن اینکه چقدر بودن یه نفر و یا محبتش میتونه امید بخش شخص دیگه باشه ، بود .
و اریک به خاطر دلایلی که خودشم قسمتیشو البته اشاره کرد دست به اون اقدام می خواست بزنه...و اشاره این نمایش که چقدررر دوست داشتن و محبت و عشق می تونه انگیزه واسه زندگی کردن ایجاد کنه و جَوونه ی امیدُ در دلها بِکاره:) باز هم از حُسنهای این نمایش بود

10- تلاش پُل و ژول با اینکه خودشون بیمار بودن و روحیه شون می تونست بیشتر داغون باشه! می تونستن مثل خیییلی از انسانهای خودخواه امروزی فقط پی درد و غصه خودشون برن یا...!اما با توجه به افسوسهایی که برای ِمهرهایی که شاید می تونستن بذل و بخشش کنن اما نکرده بودن ...و الان هم فرصتش..؟! شاید گذشته بود و جبران ناپذیر ولی دیدنِ سرگذشت اون دو جَوون باعث تلنگری شد که لااقل با انسانیتششون مهر و امید به زندگی رو برای دیگران ترویج بِدند و به نظرم نکته ی خوبی بود:)
سعی برای جوش دادن روابط انسانهایی که می تونن مکمل هم باشن با اینکه گذشته شون ممکنه شکست خورده باشن با افردای که خوب مناسبشون نبودن یا نامرد بودن یا هرچی.... اما این قلبه که می تَپه و احساسات در کنار منطق حکم می کنه زندگی در جریانه بااااید مبارزه کردو با عشق و مهر زندگی کرد:)
پل و ژول در عین حال که کاراکترشون طوری بود که یکسری شادی و شیطنتهای ناپخته داشتن اما در خیلی مواقع عاقلانه سعی کردن افراد جوان این نمایشو به زندگی برگردونن و عشقو در اونها بیدار کنن...

اینکه اگر افراد از خیلی لحاظ نه فقط عشقی و روابط انسانی، شکست یا ضربه می خورن و چه بخوان چه نخوان باعث سرخوردگی و افسردگیشون میشه اما امید به آشنائیهای تازه / مسیرهای روشن و جدید که اکثرا غیرمنتظره از راه میرسند و در طول زندگی اتفاق خواهد افتاد و دونستن اینکه عشـــــــــــــــــــــــــق جریان داره .هسسست . مثل زندگی جریان داره ..

//.به قولِ اریک'': همه ی ما اندوهِ کسی هستیم'' (که با نا امیدی و بهت خوب که در حالات صورتش مشاهده شد بیان کرد) ....ولی به هر حال همیشه یک امداد غیبی یک نیروئی از راه می رسه و نجات دهنده ست:)اندکی صبر لازم هست...این نکات خوب رو با کمی دقت می شد برداشت کرد از این نمایش

11-از دید منِ بیننده: خیلی از اتفاقات زندگیمون بازتاب اعمالیه که انجام می دیم(شاید 50-50 باشه ولی به هر حال هست)
و امیدبخشیِ پل و ژول به زندگی دو نفر بازتابش برای خودشونم بود ! با اینکه مهلتی نداشتند اما امید به زندگیشون رو در همون مدت قدددر دونستن و با اشتیاق خواستن به سراغ عشق و علاقه ی خودشون و یافتن مجددشون برن...باور داشتن و امید به زندگی چه بسا بهترشونم بکنه و شاید بیش از اینهااااا بتونن بجنگن با مشکل شخصیشون که دکتر اعلام کرده بود:)

به قول دختر پل(لو): همه ی ما رنج می کشیم اما باااید زندگی کرد:)...یا: هیچکدام از ما طعم زندگی را نچشیده ایم ! اما صبررر باید کرد...:)/تمامی اینها میتونه مفید باشه برای مخاطبی که با جون و دل گوش میده/ سپاس ازتون:)

در مورد اجرای خانم علیزاده باید بگم به عنوان یک بیننده از دید من خیلی َروونتر و بهتر، ایفای نقش کردن سری قبل بیشتر من حس کردم حالتی مثلُ اپِرا!یا دکلمه و کمی مصنوعی داشتن اما این سری با آرامش خاص و زیباشون و با مکث و تاکید روی جمله ی خوبشون تونستن مفهومو خوب منتقل کنن و اصلا هُل هولکی نبود ممنووون خانوم علیزاده.

12- تکیه کلامها و بداهه گوئیهای اضافه شده بسیار خوب بودن(که قبلا نبود از جمله اتفاقات که در پشتِ مثلا دیوار! دیسکو رخ می داد و گویا دردناک بود هر کی میرفت اون پشت ))):))) و بالاخص موی سبز و اشاره ای به.... که با هیس گفتن و احساس خطر مواجه شدنِ بازیگر و .... جالب بود ممنون :)

در پایان فقط به کمبودی که مقصر ،شما عزیزان قاعدتا نبودید و دلیلش کمیِ امکانات بوده اما با اجازتون اشاره میکنم:
1- همچنان پرده سفید بیمارستان که هم نقش پرده بیمارستانو داشت هم حکم دیوار پشت دیسکو !بهترین راه حل می تونست بازی با سایه و نور و تاریکی باشه حتی ثانیه ای! نور روی سن روی بازیگران متمرکز بشه و اصلا اون پرده بیمممارستااانم بود(نمیشد لابد چیزدیگه باشه) و بقیه فضا کمی تاریک میشد ،اما با چند عدد چراغ رنگی از پشت پرده به حالت چشمک زن یا رقص نور و اگر تکون خوردن سایه ی بازیگر هم حرااام بود و ایراد می گرفتن! ماکت آدم و تکان دادن سایه و پخش موزیک ترنس یا ریتم دار ملایم چند ثانیه ای بهتر از این بود که از زیر نرده و پرده بیمارستان کفشها و پای ثابت و بدون هیچ حرکت2 بازیگر ایستاده دیده بشه:)سکون بازیگر و دیده شدن پاها پشت پرده بیمارستانی که قبلا در ذهن بیننده حک شده این همون پرده هست که اول نمایش پل و ژول پشتش خوابیده بودن خوب زیاد جالب نبود.

ولی چیزی از ارزش هنری مفهوم کار شما عزیزان و نکاتی که به بیننده می خواستید القا کنید و زحماتتون کم نمی کنه و نکرد فقط به عنوان پیشنهاد و نقد نکته آخر رو عرض کردم


'' و بهترین پیام اینکه: دوست داشتن، چقدددر می تونه در زندگی کردن و ادامه دادنش و انگیزه بخشی برای هر کاری نقش اساسی داشته باشه .:)''

از تمامی گروه خوبتون ممنونم با کوتاه شدن تایم و حذف خیلی چیزها و و کمتر شدن دیالوگها واقعا مفهوم نمایش خیلی بهتر نمایان شد...خسته نباشید عرض می کنم به همه ی شما عزیزان گرامی

با آرزوی موفقیتهای بیشتر:)امیدوارم این روزهای پایانی اجراتون هم با موفقیت سپری بشه
:)

عذرخواهی منُ بپذیرید به خاطر نقد و تعریفاتی که زیاد نوشتم گروه عزیز منهای دو:)



پدرام قلی پور این را خواند
آرش رضایی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شما که تا دوشنبه 23 تیر این نمایش را تماشا کردید
اگر مایل باشید لطف میفرمایید بر اساس میزان رضایتتان از این نمایش و ذوق و حالی که با آن کردید و میکنید در بخش نظرات از 1 تا 10 به آن امتیاز دهید.
salam, bebakhshid finglish minevisam
kasi midoone kodom radif behtare?
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید