در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش منهای دو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:11:17
امکان خرید پایان یافته
۲۰ تا ۳۰ بهمن ۱۳۹۹
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۴۵,۰۰۰ تومان
دو پیرمرد در بیمارستان بستری هستن و به گفته پزشک فقط دو هفته زنده می مونن. این دو بعد از شنیدن این خبر تصمیم به فرار از بیمارستان می گیرن و...

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۴ سال خودداری نمایید.

لینک شبکه‌های مجازی سالن مهرگان: تلگرام و اینستاگرام

سبک
کمدی

مکان

خیابان انقلاب، خیابان خارک، بن بست اول، پلاک ۵ خانه نمایش مهرگان
تلفن:  ۶۶۷۲۲۶۲۲ - ۶۶۷۲۴۸۱۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یه‌متن خوب که خوب اجرا شد. پیچش ها ‌و نقاط مهم متن خوب ارائه شد. چه در بیان، چه اکت، چه زمانبندی. براوو
کمی طنز خودمونی وارد کار شده بود که در شرایط فعلی اعتراضی بهش ندارم. دادن هر لبخندی به مردم، ارزشمنده.
فاصله ی بین پرده ها کمی طولانی بود. هر چند با بهترین بلوز ممکن پر شده بود اما باز طولانی بود.
به دلیل نامعلومی اکت ها رو خیلی دوست داشتم. انگار با یه لعاب شفاف و براق پرداخت شده بودن. عالی
انتخاب موسیقی خیلی خوب بود.
اواسط نمایش نورپردازی برام کمی نامفهوم شد.
مجموعا لذت خوبی از دیدن کار بردم. برای مدتی از دنیای بیرون جدا شدم. دم گروه گرم. آرزوی شادی و سلامتی دارم براتون.
موقعی که یه مشکل یا معضلی پیدا میشه، چه باید کرد؟
میشه ازش رو برگردوند و گفت همینیست که هست.
میشه گفت هر کی ناراحته جمع کنه از اینجا بره.
میشه قیل و قال و هرج و مرج راه انداخت.
میشه با کمی حوصله و درک متقابل و البته یه مدیر لایق، معضل رو رفع کرد. مثل اتفاقی که امشب افتاد.
پیش از نمایش، مهرگان شلوغ تر از نمایش های قبل از کرونا بود. در حد خارج از ظرفیت. به نظرم اومد شاید دو تا سالن همزمان اجرا دارن که منطقی هم نبود. در سالن باز شد و سلانه سلانه وارد سالن شدیم. ارتفاع صندلی ها که کم شد، دیدم صندلیم رو نشستن. یکم جلوتر دیدم همه ی صندلی ها گوش تا گوش پره و تازه کمتر از نصف جمعیت اومدن تو. به مسول سالن گفتم جای من رو گرفتن. گفت امشب اینجوری شده. گفتم فاصله رعایت نشده. گفت خارج از ظرفیت دادیم. گفتم کرونا. گفت یه شبه. ایستادم لبه ی صحنه تا ببینم چی میشه. آقایی اومد تو و صدا زد این چه وضعشه؟! گویا مدیر سالن بود. کمی حرف و حدیث و معلوم شد جمعیت مدعوینن. آقای مدیر شروع کرد به خالی کردن صندلی های فاصله گذاری. بدون تعارف، بدون اغماض، جدی، محترم. سالن شکل امن به خودش گرفت. صندلی های فروخته شده رو هم خالی کرد. ... دیدن ادامه ››
انتظار نداشتم اون سالن سامون بگیره. ایستاده بودم که بیام بیرون و دیگه نرم مهرگان. می خوام از تیاتر و اهالیش حمایت کنم اما حمایت متقابل. که دیدم.
ولی خب با تاخیر در شروع و رورانسِ اجرای اختتامیه، ۹ از سالن اومدیم بیرون. به گمونم امشب علاوه بر تیاتر، از پلیس راهور هم حمایت شد. اعمال قانون محدودیت کرونایی میشیم، کلی پوله واسه راهور...

آقای علی نژاد عزیز، دست مریزاد. جدیت و دلسوزی شما برای تئاتر و اهالیش ستودنیه. کاش مدیر مثل شما بیشتر داشتیم، همه جا. آرزوی شادی و سلامتی دارم برای خودتون و عزیزانتون
امیداورم در کنار این شرایط نمایش کمک کرده باشه به بهتر شدن حال شما پوریای عزیز
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
یاسر متاجی
امیداورم در کنار این شرایط نمایش کمک کرده باشه به بهتر شدن حال شما پوریای عزیز
حتما همینه یاسر جان. ممنونم از توجه ت. برای یه مدت کوتاه حواسم از دنیای بیرون پرت میشه.
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
مهرگان در حالت عادی هم آزاردهنده‌س؛ وای به این وضعیت!
بازم خوبه داستان خوب تموم شد.
۰۱ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
۱۰-۱۲ سال پیش داوود رشیدی این نمایش رو برد روی صحنه. دخترش و‌به‌گمونم حسن معجونی بازیگر بودن. اجرا به قدری مایوس کننده بود که از سالن اصلی تئاتر شهر که بیرون اومدم، تصمیم گرفتم دیگه نرم تئاتر. و حدود ۱۰ سال نرفتم. برای ۱۰ سال شد آخرین نمایشی که روی صحنه‌دیدم. بعدها نمایشنامه ش رو خوندم و دیدم چقدر زیبا و دوست داشتنیه. یاد لیلی افتادم که گاه‌و بیگاه میخوابید‌کف‌صحنه‌و‌پاهاش‌رو‌میدا‌‌د بالاو‌جیغ‌میکشید که بچه داره میاد. با اون جوراب بلند راه راه افقی. به گمونم بنفش و سفید بود. خاطره ی تلخیه ??
اون روزا تئاتر دیدن سخت بود. خونمون غرب تهران بود، پاتوقم کافه شوکای پاساژ گاندی. اجراها اعلام ویژه ای نمیشد. یعنی راهی برای فهمیدن اینکه چه روزی و چه ساعتی چه تیاتری روی چه صحنه ایه غیر ممکن بود. به‌گمونم شنبه ها توی یه روزنامه لیست تیاترها رو میزد والسلام. اگه اون روزنامه تو دکه ها نبود، باید گوشی تلفن رو به آغوش میکشیدم‌و یه‌ماراتن‌شماره گیری رو شروع میکردم به‌‌دو تا شماره تلفن تئاترشهر که یا مشغول بود یا کسی بر نمیداشت. ناچار باید از خیابون‌ولیعصر، که‌هنوز دوطرفه بود، میرفتم چهارراه ولیعصر. اگه هفت آسمون یاری‌میکرد، بلیط میگرفتیم‌و‌میرفتیم‌تو. خیلی موقع ها اما اونروز اجرا‌نبود یا دیر‌میرسیدیم‌‌که‌دست‌از پا درازتر برمیگشتیم. گاهی هم باید دو ساعت‌وای‌میستادیم‌تا سانس شروع بشه. خلاصه دشواری ها داشت. بعد که میرفتم تو، از ۱۰ تیاتری که میدیدم، ۸ تاش به سلیقم‌نبود. البته یهو میزد و عاطفه طهرانی اجرا داشت که تا آخر عمر خاطره ش میمونه برام. روزگاری بود.
یکی از دلایلی که تیوال رو‌دوست‌دارم همینه. چطور میشد‌بدون‌تیوال آمار این همه سالن خصوصی رو‌نگه‌داشت؟ عمروآبادی آدم‌خوشفکریه.
اون قدیما سالن خصوصی نبود یا من خبر نداشتم. تئاترشهر بود، خانه‌هنرمندان و‌سنگلج. شاید نیاورون و کانون پرورشی هم بود که‌من نرفتم.
از وقتی ... دیدن ادامه ›› دوباره شروع کردم به دیدن تیاتر، چشمم دنبال منهای دو بود. که برم و اون خاطره مایوس کننده رو گندزدایی و ضدعفونی و تازه سازی بکنه. بیینیم آقای رازقندی چه خواهد کرد با ما... ??