داستان از این قرار است زنی به نام پرشیا خواستگارانی دارکه که هیچکدام رادوست ندارد یکی شاهزاده مراکش و دیگری شاهزاره آراگون که در این بین یک ونیزی جوان به نام باسانیو، به دنبال گرفتن وامی با مبلغ قابل توجه برای خواستگاری پُرشیا، بانوی ثروتمند شهر است. او برای قرض این مبلغ به دوست تاجرش، آنتونیو رو میاندازد. آنتونیو مبلغ زیادی روی ناوگان خود که هنوز در دریاست سرمایه گذاری کرده، پس برای کمک به دوستش، سراغ شایلاک، یک وام دهندهی یهودی میرود. شایلاک به خاطر رفتار ضدیهودی آنتونیو، کینه به دل دارد اما در نهایت راضی به قرض دادن پول در قالب یک وام کوتاه مدت میشود. اما با یک شرط؛ آن هم اینکه اگر این وام تا سه ماه بازپرداخت نشود، شایلاک یک پوند (حدود ۴۵۰ گرم) از هر بخش از تن آنتونیو که دلش بخواهد، بریده و با خود بر میدارد.
آنتونیو میپذیرد ولی قافل از اینکه یکی ازکشتیهایش در دریا غرق میشود.
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۵ سال خودداری نمایید.