اولش انگار فیلم ماجرای مبهم جالبی با مهناز افشار داردولی با جلو رفتن فیلم ،ضعف فیلمنامه آشکار میشود. گریم مهناز افشار خوب بود.معمولی بود در حد فیلم تلویزیونی.
نمیدونم چرا پولاد کیمیایی فکر میکند این مدل لاتی حرف زدن مناسب این مدل فیلم هاست.
ولی لوکیشن ها خوب بود.
من فیلم رو بسیاربسیاربسیار ضعیف دیدم. یادم می آید زمان دیدن فیلم در سینما مدام به خودم لعنت می فرستادم اما به احترام مسعود کیمیایی فیلم را به زود تا آخر دیدم.
یک داستان تکراری و با طرحی به شدت ضعیف. فخر النسا تا دقایق آخر فیلم می خواست سر به تن خاتون نباشد بعد دم در سینما آن دیالوگ های بی معنی را می گوید و مهناز افشار را بغل می کند! مگر قرار نیست فیلم نامه یک منطق داستانی را دنبال کند؟
کارگردانی و تدوین هم که دیگر قابل صحبت کردن نیستند اول فیلم قرار است در آینده باشد اما هیچ نشانی از آینده وجود ندارد گریم بشدت خنده دار مهناز افشار در پیری هم که اصلا قابل تحمل نبود طراحی صحنه و لباس هم دیوانه کننده بود همه لباس ها متعلق به ده های 50-40 بودند در حالی که داستان در سال 92 می گذشت! اجیر کرده ها با کلاه شاپو و پبرهن سفید و کت و شلوار مشکی از تویوتا کمری بیرون می آمدند؟! دیالوگ ها و کلماتی در آنها به کار رفته بود به شدت نچشب بود و اصلا به شخصیت ها نمی خود و کاملا غیر واقعی به نظر می رسید.
به نظر من آقای کیمیایی با یک شیب تند 80 درجه دارد خودش و پیشینه اش را از بین می برد.
بازی مهناز افشار و سحر دولتشاهی تا حدودی قابل قبول اما محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی پوچ و بدقواره بود.
متروپل در واقع جوابِ من به همه تهدیدها و تحدیدها به فردیَتِ من است. یک نمونه از خداحافظی ست. به خداحافظی چیزی نمانده است. خیلی کم، زمانی نمانده.
بچّه... من بَلَدم فیلم بسازم فروش کند. بچّه... من بلدم فیلم بسازم خیابان بَند بیاید. بلدم، کاری ندارد. بلدم فیلم بسازم که 3 بعد از نیمه شب صف جلوی سینما باشد. کرده ام. باز هم می توانم. خوب هم بلدم.
قهرمان را می شناسم. به تو نمی دهم... به تو نمی دم. تو آن کسی نیستی که از قهرمان تعریف کنی. تو ابعادِ یک قهرمان را نمی فهمی. قهرمان قلّابی که نمی شود. ابعادِ یک قهرمان، متصّل به ابعادِ یک جامعه است. ابعادِ جامعه الآن ، ابعادِ قهرمان پذیر نیست.
/گفتگو با امید روحانی/