در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم میگرن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:50:02
در سه واحد آپارتمانی در یک ساختمان خواهد گذشت و قصه سه خانواده را به صورت درهم تنیده و موازی روایت می‌کند.


قصه این فیلم تو یه آپارتمان چند طبقه می گذره که وقتی در و باز می کنی و وارد ساختمون می شی و از طبقه اول و دوم اش می گذری، به طبقه سوم می رسی به یه خونه که توش رعنای مترجم زبان با تنها دختر نه سالش زندگی می کنه که قصه شون زندگیه و...


 




 


«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فیلم میگرن را با دیدی نسبتا خوب و با تعاریفی که ازش شنیده بودم رفتم و دیدم.
فیلم روایت زندگی عادی 3 خانواده ساکن یک ساختمان است،
در ابتدا منتظر شناخت افراد هستین، کم کم، شناخت مختصری از افراد این خانواده ها پیدا میکنیم.
مشکل از این به بعد شروع می شود، همان روند ادامه پیدا می‌کند و ادامه پیدا می کند تا تیتراژ نهایی فیلم.
در واسط فیلم متوجه میشوی فیلم می‌خواهد چیزهایی بگوید، مشکلات زنان، همه زنانی که تنها هستند که یا ابتدا تنها هستند یا به هر علتی تنها میشن، از دختر 9 ساله تا پیرزن 90 ساله، تلاش هر کدام از این زنان برای مقابله با این مشکلات، و گریزی به این که علت بعضی از آن مشکلات ناشی از مردان و جامعه مردان است.
و نمایش یکسری مسایل که هیچ کمکی به ایجاد شخصیت برای افراد در این فیلم نمی کند، و حتی تلاش هایی برای خنداندن تماشگر توسط افشین هاشمی مشکل را حل نمی کند.
فیلم چون داستان گو نیست، و اتفاق محور هم نیست، تبدیل به یک فیلم کسل کننده شده است.
و نمی تواند تماشاگر را با خود همراه کند.
کارگردان ... دیدن ادامه ›› تمام افکاری که در ذهن داشته و برای انتقال آنها تلاش کرده به ناکامی تبدیل شده است.
با اینکه یازیگران همگی سابقه خوب بازی دارند، اما در این فیلم نمایش ضعیفی از خود به جا گذاشته اند.
به خصوص افشین هاشمی. که دلیل آن ضعف شدید در متن بود.
خلاصه :
توصیه نمی شود دیدنش/

منبع : http://manbakhodam.blogfa.com/post-592.aspx
سعید کیایی

سکوت، اولین اتفاق بعد از دیدن فیلم «میگرن» است. سردردی اجتماعی که بعد از دیدن فیلمی خوش ساخت، خوش رنگ، خوش ترکیب، با دغدغه، و با بازی های خوب بازیگرانی که در یک سطح نگهداشتن بازی هایشان کار هر کارگردانی را سخت می کند، به سراغ آدم می آید.

«میگرن» راوی زنانی است که از هر طبقه ی اجتماع و با هر لحن اجتماعی، و ریتم حرکتی دچار یک معزل هستند، تنهایی. از دختر بچه ای نه ساله تا زنی نزدیک به نود سالگی. دوره تنهایی را می توان میان همه آنها جستجو کرد و بروزش را در ساختاری روانشناسانه در روایتی که داستان را شکل می دهد دید.

«میگرن» نه شاعرانگی زنی را توصیف می کند که درگیر ترجمه و نوشتن است و نه دردسرهای زنی را که شوهرش بی قید از هر مسئولیتی جهان با خون دل ... دیدن ادامه ›› ساخته زنش را رها میکند به سوی مدینه ای فاضله، با هیچ پیش زمینه ذهنی. میگرن روایتگر تمامی قاب هایی است که یک زن تنها در شهری که دوستش دارد می خواهد آرام و بی دغدغه زندگی کند، تلاشش را به سرانجام رسیده ببیند و شب هنگام، سر آرام بر بالشی بگذارد که در آن ساختارهای اجتماعی به جای خودش کارکرد دارند…

رنگ های آبی اغراق شده در این فیلم را شاید بتوان نشان از آرامشی دانست که زنان به خود تحمیل می کنند، و در پی ایجاد کنتراست با رنگ های گرم زندگی شان هستند. زنی مترجم که هر بار چشم انداختنش به فرش پادری که اتفاقا رنگ گرم دارد را باید بیشتر دید … او مصمم است که ریشه هایش را مستحکم کند، درست تا وقتی که این استحکام را در خود احساس می کند. کاکتوس های بسیار سبز شده زنِ مردی که به خارج رفته گل می دهد. درست پشت پنجره ای که دیوارهای آبی رنگ و رو رفته دارد، و روپوش دختری که ۹ سال بیشتر ندارد درست وقتی از تنش بیرون می آید که به حریم خانه آمده و رنگ تعلق از محیط بیرونی اش را می گیرد.

«میگرن» مردستیز نیست، اما بر خود این وظیفه را شایسته تر دانسته که از نفس زدن زن مترجم بگوید وقتی برای دیدن از خانه ای به خانه ای می رود با دری نیمه باز، و وقتی بیرون می آید با سرعت خارج می شود و فحش زیر زبان دارد. – اگرچه می توانست پرداخت بهتری داشته باشد، خاصه در آن سکانس –

داستان این سردرد هیچ گره بزرگی ندارد. ساده است و آرام، خیال پرداز نیست، بخش هایی از چند زندگی بسیار آرام را همراه دارد، که کارگردانش تصمیم گرفته نگاه ها را بیشتر به آنها متوجه کند. پازل هایی را ساخته که کشف کردنشان سخت نیست، حتی می توان به راحتی رمزگشایی گرهی را از پیِ گرهِ دیگر انجام داد، اما این گره های بسیار ریز که گاه حتی به چشم نمی آیند، نخ ساده منسجم بافته ای را نشان می دهد که رشته رشته در حال گسستن است. رشته رشته در حال گشوده شدن و رشته رشته در حال دوباره دیده شدن، گویی که با هر کدام از این زنان می شود آینه ای همراه کرد برای بازشناساندن رفتاری که زنان در ساختمانی که سی سال قبل بنا شده، و امروز قرار است در آن حاصل خود را ببینند و فضایی ایجاد کنند برای نسلی که به سن تکلیف می رسد.

به ازای هر زن در این فیلم، می توان مابه ازایی را در مردی دید با یک ویژگی خاص؛ سردرگم. بی آینده و از گذشته در حال گذر، یا دوری. مردانی که حضور کمی دارند، اما همانقدر که کارگران اساسکشی ابتدای فیلم با هم درگیرند، با زندگی شان درگیر شده اند و در پیِ ارامشی هرقدر اندکی پسِ جدالی آرام – سکانس ورودیه آذری – یا تند و با جدلی که از پی اش موسیقی به خانه های همسایه می رود و از درونش دعوایی زناشویی شنیده می شود. پسری دیده می شود که نمیداند دختر به سن تکلیف رسیده هم سالش چرا از او دوری می کند… و هنگامی که حیوان خانگی دختر را می بیند، سر از پا گم کرده بی آنکه دختر را جستجو کند، سرش به حیوان خانگی گرم می شود.

«میگرن» نشانه است. نشانه ی سر دردی توأمان، که وقتی می گیرد، رها نمی کند. «میگرن» نشانه سردردی است که از نگاه کارگردان جامعه زنان را نشانه رفته، با هدف گیری درست.
منبع : http://montaghed.ir/Show.asp?ArticleID=792
کسری ولایی

موقع تماشای فیلم تصور می‌کردم که انگار یک نفر اواخر دهه شصت به دنبال ساخت این فیلم بوده، اما به دلیل تصادف به کما رفته و حالا پس از سال‌ها بیدار شده و سعی کرده که طرحش به مرحله‌ی عمل برساند. با وجود این‌که فکر و ساختار فیلم هم‌چنان در دوران پیش از کما باقی مانده‌است، کارگردان با استفاده از اسباب و اثاثیه‌ی مربوط به همان دوره مانند کاشی‌های قدیمی، نوار‌های VHS و آفتابه ادعا دارد که جزئیات زندگی روزمره را نشان می‌دهد و هم‌زمان تمام ایده‌ها و سمبل‌های فلسفی، اجتماعی و جنسیتی‌اش را‌ هم البته از نوع روشنفکرانه‌ی جهان سومی‌ در چشم تماشاگر فرو می‌کند.

«میگرن» علاوه بر بدترین بازی‌های کارنامه‌ی تمام بازیگرانش دستاورد دیگری هم برای سینمای ایران دارد. فیلم با مطرح کردن مفهوم جدیدی در مقابل «حس زیبایی‌شناسی» به ما نشان می‌دهد که چگونه می‌شود اثری ساخت که تمام قاب‌ها و لحظاتش و با زشتی پر شده باشد. فقط دکور و صحنه‌ی فیلم‌ زشت و بدقواره نیست. ... دیدن ادامه ›› علاوه بر ظاهر چرک تمام شخصیت‌ها، فیلم کلکسیونی از لحظه‌های منزجر کنند‌است. واقعا از یک جایی به بعد فقط به این فکر می‌کردم که «میگرن» جا دارد چه چیزهای نفرت‌انگیز دیگری را روی پرده سینما بیاورد. به همین خاطر شاید بهتر باشد برای اکران عمومی فیلم تذکر یا محدودیت سنی در نظر بگیرند و یا حدقل مانند هواپیما، کنار صندلی‌های سینما پاکت خالی بگذارند.

برای ساخت میگرن هوش، منطق، قواعد فیلمنامه‌نویسی، کارگردانی و تدوین را گذاشته‌اند کنار و با این هدف جلو رفته‌اند که به تماشاگران بگویند در شهری که تاکسی‌ گیر نمی‌آورید، چاه‌های فاضلابش پر شده و برقش قطع و وصل می‌شود، همه مخصوصا جنس مونث باید در بدبختی خودشان غلت بزنند.همه‌ هم که این شانس را ندارند تا رضا کیانیان به آن‌ها تلفن کند و نجاتشان دهد پس دربهترین حالت می‌توانند از غلت زدنشان لذت ببرند.