در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش میز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:09:34
امکان خرید پایان یافته
۲۹ اردیبهشت تا ۲۳ خرداد ۱۳۹۳
۱۹:۰۰  |  ۵۵ دقیقه
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

خلاصه داستان: اهالی خانه،به عادت معمول،پشت میز خانه نشسته اند و مشغول برگزاری مراسم شام که ناگهان،ظاهرا صدای چکیدن قطره ای آب،آرامش شبانه آنها را بر هم می زند.حال جدال بر سر آن است که آیا واقعا سقف سوراخ است یا...

گزارش تصویری تیوال از نمایش میز / عکاس: سمانه جویا

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش میز / عکاس: مهدی اسماعیلیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش میز / عکاس : رژین دلفان

... دیدن همه عکس‌ها ››

عکس‌های پایه

نمایش میز | عکس نمایش میز | عکس نمایش میز | عکس نمایش میز | عکس

آواها

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ﻓﻘﻂ ﺳﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺍﮔﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﯾﺪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﯿﺪ
مهسا علیزاده، farnaz، فرزانه و نیکا زاهدی این را خواندند
بهار کاتوزی و آرش فصیح این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

غم این خفته چند خواب در چشم ترم میشکند...

نشسته اند دور یک ((میز)) که کاسه ای خالی وسط آن قرار گرفته است و تصویرش در آیینه (که همان سقف است) یک سوراخ را به ذهن متبادر میکند...

پسر موبایل بدستی که سکوت و زور را تاب نمی آورد و دوست داشت حرف بزند ،
دختر کتابخوان پرسشگر(خانم مهناز ذبیحی که ناخودآگاه یاد نمایش تهران بلگراد را چند دقیقه ای به ذهنم آورد -یادش بخیر) ،
زن محکوم به سکوت با لکنتی دیرین،
مرد خشک اندیش غریبه با نسل بعد،
پدر بزرگ که خیلی مسن به نظر نمیرسید و کلاه پشمی روی سرش از او یک ... دیدن ادامه ›› بازنده ی مشکوک ساخته بود با واکنشهای گاه گاهش که گویی حیرت زده یک آن از خوابی طولانی برمیخاست و باز مدتی در خواب میشد،
و بالاخره عموی سفسطه گر و زبان باز ،

شخصیت پردازی نقشها کامل و مستقل صورت گرفته بود و نقطه قوت کار بود
دکور ساده بود اما خلاقیت هم در آن به چشم میخورد موسیقی متناسب و زیبا بود اما کاش کمی بیشتر بود
محدودیتهایی که در قسمتهای پایانی نمایش برای پسر جوان ،بی منطق و دلیلی شکل داده بودند مثل قفل بودن در ، عدم ارتباط با بیرون و... هر ذهن جستجوگری را قلقلک میداد.

فکر میکنم(امیدوارم اشتباه نکنم) آن خانه اگرچه خانه بود ولی هوشمندانه میز و صندلی های فلزی و ظرفها و پارچ های استیل به فضای زندان شبیه ترش کرده بود!
و اگر در یک جمله میز را که بر اساس ایده ساده ای ساخته شده توصیف کنم:
قفس در قفسی بود و سه نقطه های لاجرم...

پ ن: این نمایش گروتسک بود کمدی نبود... چند بار که سر چرخاندم آن طرف تر از فرط خنده فک بالا به عرش و فک پایین...! حیرتا

20خرداد 1393خورشیدی
سپاس
ممنونم از نقد موشکافانه تون.
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
سپاس خانم کاتوزی گرامی، خیلی بیشتر و جزیی تر میشد از میز و تک تک شخصیتهاش حرف زد اما لطف دیدنش برای دوستان کم میشد
برقرار و پیروز باشید
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
مرسی از شما محمد جان رحمانی که این کارو بهم پیشنهاد کردی
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

غم این خفته چند خواب در چشم ترم میشکند...

نشسته اند دور یک ((میز)) که کاسه ای خالی وسط آن قرار گرفته است و تصویرش در آیینه (که همان سقف است) یک سوراخ را به ذهن متبادر میکند...

پسر موبایل بدستی که سکوت و زور را تاب نمی آورد و دوست داشت حرف بزند ،
دختر کتابخوان پرسشگر(خانم مهناز ذبیحی که ناخودآگاه یاد نمایش تهران بلگراد را چند دقیقه ای به ذهنم آورد -یادش بخیر) ،
زن محکوم به سکوت با لکنتی دیرین،
مرد خشک اندیش غریبه با نسل بعد،
پدر بزرگ که خیلی مسن به نظر نمیرسید و کلاه پشمی روی سرش از او یک ... دیدن ادامه ›› بازنده ی مشکوک ساخته بود با واکنشهای گاه گاهش که گویی حیرت زده یک آن از خوابی طولانی برمیخاست و باز مدتی در خواب میشد،
و بالاخره عموی سفسطه گر و زبان باز ،

شخصیت پردازی نقشها کامل و مستقل صورت گرفته بود و نقطه قوت کار بود
دکور ساده بود اما خلاقیت هم در آن به چشم میخورد موسیقی متناسب و زیبا بود اما کاش کمی بیشتر بود
محدودیتهایی که در قسمتهای پایانی نمایش برای پسر جوان ،بی منطق و دلیلی شکل داده بودند مثل قفل بودن در ، عدم ارتباط با بیرون و... هر ذهن جستجوگری را قلقلک میداد.

فکر میکنم(امیدوارم اشتباه نکنم) آن خانه اگرچه خانه بود ولی هوشمندانه میز و صندلی های فلزی و ظرفها و پارچ های استیل به فضای زندان شبیه ترش کرده بود!
و اگر در یک جمله میز را که بر اساس ایده ساده ای ساخته شده توصیف کنم:
قفس در قفسی بود و سه نقطه های لاجرم...

پ ن: این نمایش گروتسک بود کمدی نبود... چند بار که سر چرخاندم آن طرف تر از فرط خنده فک بالا به عرش و فک پایین...! حیرتا

20خرداد 1393خورشیدی
سپاس
یلدا ملکان و محسن قربانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید