از صفحه اینستاگرام آرش عباسی نویسنده مولن روژ:
هر وقت پشت خط عابر پیاده ی سر خیابان مدائن می ایستم تا از این سوی خیابان رسالت به آن سویش برم مطمئن می شوم زمینی که روی آن زندگی می کنم جای خطرناکی است. اصرار می کنم متمدنانه سرجایم بمانم تا فقط یک راننده از میان همه راننده های این شهر یادش بیاید روزی که گواهینامه گرفته آموخته است که این خط متعلق به عابر پیاده است و با دیدنش بی درنگ باید ترمز کند . من همیشه می مانم تا برایم ثابت شود که کسی پیدا می شود و نمی شود.
هر کسی برای تاسف خوردن به حال خودش و سرزمین اش راه های مختلفی دارد. برای من این یکی از همه مهمتر است. همیشه فکر می کنم وقتی هم وطن سواره ی من از منِ پیاده به سادگی می گذرد چگونه می شود من دست در دست او دهم و میهن خویش کنیم آباد؟ او ( من، ما) از یک ثانیه پا گذاشتن روی ترمز نمی گذرد بعد من انتظار دارم میهن آباد کند( کنم، کنیم)؟ خط عابر پیاده چیز خیلی ساده ای است اما برای من پاشنه آشیل تاریخ و فرهنگ ملتی ست که ظالم است و برای ظلم کردن کسی را بهتر از خودش پیدا نمی کند.
به همان اندازه که خط عابر پیاده ذهن و روح مرا درگیر کرده به همان اندازه وقتی می بینم پدر و مادری پشت در سالن نمایش دعوا می کنند که چرا فرزند زیر پانزده سال ما را راه نمی دهید؟ از تئاتر از این حرفه و عشق پر سوتفاهم سیر می شوم .از کاری که می کنم پشیمان میشوم و از تماشاگری که برایش کار می
... دیدن ادامه ››
کنم نا امید. درک این نکته خیلی ساده است که هر تئاتری مناسب هر قشر و سنی نیست. تئاتر اگر قرار بود برای همه باشد می شد تلویزیون که کنترلش می تواند دست بچه پنج ساله یا پیرمرد و پیرزن نود و نه ساله هم باشد.
همان خانم یا آقایی که با دیدن خط عابر پیاده سرعتش را بیشتر می کند تا عابر پشت خط نتواند رد شود وقتی به تئاتر می رود انتظار دارد دوتا آدمی که دزدی می کنند و تن به هر خفتی می دهند ، مثل گارسون های رستوران های مجلل ، مهربان و خوش زبان باشند.چطور می شود زیست این چنین آدم هایی را نشان داد وقتی نُقل دهان شان فحش است و تو نمی توانی بیشتر از یک درصد آنها را در دهانشان بگذاری؟ من نمی دانم کدام شارلاتی اولین بار گفت صحنه تئاتر مقدس است و جای فلان چیز "نیست" و جای فلان چیز "است". صحنه تئاتر جای شخصیت است و شخصیت بسته به ذاتش هر حرفی می تواند بزند و هر کاری می تواند بکند. مگر اینکه تو سانسورچی باشی. یا در قالب سیستم حکومتی یا در قالب تماشاگر شیک و با شخصیت که نتیجه می گیرد فلان نمایش مبتذل است چون آدم هایش مثل مجری های با ادب تلویزیون حرف نمی زنند. ابتذال شخصیت پردازی در نمایش نیست. ابتذال واقعی ندیدن چیزهای دیگر و فقط شنیدن چند کلام خاص از سراسر یک نمایش است.