فیلمی تیره و تار درباره پدیده مهاجرت؛ قطعی مکرر برق در خانه ها، شیون و گریه زاری مادر پسری که به استرالیا سفر کرده و ناپدید شده، جستجوی مرضیه (سحر دولتشاهی) برای یافتن شوهرش در گرمخانه مخوف و کثیف در حاشیه تهران و حضور نوجوانان رپ خوان در دالان های تاریک شهر، فضای فیلم رو سیاه کرده. در این فیلم فقط یک تعلیق وجود داره؛ چرا فرهاد (با بازی علیرضا ثانی فر) پس از بازگشت از استرالیا به خانه خود برنمیگردد؟
فیلم خوش ساختی نیست و قطعا نمیتونه در گیشه موفق باشه. سوژه فیلم هم بدیع و تازه نیست.
تا آخر فیلم همش از خودم میپرسیدم اگه این فیلم رو نمی ساختن چی میشد؟
و هیچ جوابی به ذهنم نیومد
چرا فیلم بعد از یک ساعت تازه شروع شد؟
چرا وقتی شروع شد هم انگار اتفاقی نیفتاد؟
چقدر شخصیت الکی به کار اضافه کردین
کاش با این فیلمنامه یه فیلم کوتاه میساختین
اصلا دوست نداشتم