این مونولوگ از بازیگری تواناست که حرف باهات داشت، نگاه در چشمات میانداخت که از متن نامه هاش از دل و جون بگه، درست مثله اینکه میگفت مهم نیست
... دیدن ادامه ››
فقط چند تایی تک و توک هستین تو این سالن، رو صندلیهاتون بیدار باشید، من اینجام و حرف نامه هام هنوز تموم نشده باهاتون
کاربر محترم دیگری از دکور این نمایش تحسین کرده بود. حقیقت داره. در عین سادگی یک دکور ناستالژیک رویأیی پرداخته شده از تیکه پارههای روزنامههای خیلی خیلی سالهای دور، و لندن آلن بنتی که دیگه نیست، از پاکتهای خالی شده از نوشتههاشون در صندوق زمان ...
گویم ربطی به متن نداشتند اون چهرههای آشنا و ناآشنا گم شده در سایههای سپید و سیاه سپری شده فراموشی تیکه روزنامه ها، اما نمیشد نگاهت نره اونجا، تند تند نخونیشون تا وقت هست و بازیگر دوباره با اون عینک هاش برگرده سراغ چشمات، بگیرتت
گیتار زنی آروم هم در کنار صحنه با ملودی هاش یواش یواش این بازیگر و اون دکور را تا پایان همراهی کرد
از سالن و نور و شاید چیز هائی دیگر همانند نام گروه باشه این اجرا، اما این اجرا آماتور نیست، دیدنی هست ...