در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال نمایش نان سال های جوانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:49:30
امکان خرید پایان یافته
۲۵ مهر تا ۱۵ آبان ۱۳۹۵
۱۸:۰۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان

خلاصه داستان: بعد از جنگ جهانی دوم، چند صحنه ی عاشقانه وسط قحطی و گرسنگی..


کاری از گروه تیاتر پدال


کارهای گذشته گروه: 

در باب تفریحات سالم و غیر سالم..نویسنده: احسان عرفانی..کارگردانان: فریبرز کریمی، احسان عرفانی..مرکز تیاتر مولوی..بهار ۹۵(مشترک با گروه بوهمی)

گردش عادی خون و برف.. نویسنده: مونا احمدی. کارگردان: آرش طاهرخانی. تماشاخانه انتظامی.. بهار ۹۵

استخوان هایی که خاک کرده ایم.. نویسنده و کارگردان: احسان عرفانی.. تماشاخانه انتظامی.. پاییز ۹۱

پاپ دراکولا.. نویسنده و کارگردان: آرش طاهرخانی.. مرکز تیاتر مولوی.. تابستان ۹۱


کارهای آینده گروه:

هوراشیو شو.. سرپرست نویسندگان: نغمه ثمینی.. کارگردان: آرش طاهرخانی.. تماشاخانه موج نو.. پاییز ۹۵

چشم در برابر چشم.. نویسنده: ویلیام شکسپیر.. کارگردان: آرش طاهرخانی.. مرکز تیاتر مولوی.. زمستان ۹۵

درباره ماندن.. نویسنده و کارگردان: احسان عرفانی.. بهار ۹۶


گزارش تصویری تیوال از نمایش نان سال های جوانی / عکاس: گلشن قربانیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش "نان سال های جوانی" به کارگردانی احسان عرفانی در تماشاخانه انتظامی

ویدیوها

آواها

 
گفتگوی تیوال با احسان عرفانی
سعی کردیم تمام شخصیت ها را ذره ای خاکستری تر نسبت به رمان نشان بدهیم

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هدویگ: پشت سرتون حرفای خوبی نمیزنن. به من گفتن شما دزدی کردین. راسته؟
فندریش: کی بهتون گفته؟
هدویگ: برادرم. آدم خوبیه. گفت حواسم بهتون باشه.
فندریش: قضیه مال هشت سال پیشه. فقط شونزده سالم بود. شش تا شعله پخش کن بود که کلشون میشد دو مارک و بیست پنج فنیگ. مجبور بودم، پدرم جفت پاهاش شیکسته بود، پول لازم داشت. تازه اگه پاش بیفته بازم اون کارو میکنم. شما اگه قرار باشه بین دزدی و مُردن پدرتون یکیو انتخاب کنید کدومو ترجیح میدین؟
هدویگ: سؤال سختیه.
فندریش: نه، خیلی آسونه. معلومه که میدزدین. منو نگاه کنید. نمیدزدین؟

دو اجرای پایانی
حسن نوران این را خواند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هدویگ: هرچند در انتهای دلم با خود میدانم/ شهر محبوبم را، سرزمینم را ترک کرده ام/ و در خیابان های این پایتخت بیگانه سرگردانم/ هر چند خانه ی سفیدم را، باغ آرامم را ترک کرده ام/ و زندگیم تهی و پاک شده است/ اما باید سحرگاهان بیدار شوم/ و با چشمانی گرمِ خواب/ باید سرمست باشم از عطر شادی/ چون سنگی سپید درون چاهی.
فندریش: شعر بود؟
هدویگ: بله.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امکان خرید سه روز پایانی این نمایش با تخفیف فراهم شد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید