مغولها پس از بی کفایتیهای خوارمشاهیان و قتل سفیران مغولها که در جستجوی مراتع وسیع بودند،به انتقام برخواسته و روزگار ایرانیان را به کشاندند.سلطان العما تاب تحمل این قتل وغارت و کشتار را ندارد و با خانواده اش و فرزند بی همتایش جلال الدین محمد ترک یار و دیار می کند و سرانجام در قونیه رحل اقامت افکنده به تعلیم صدها مرید خودپرداخته ،سرانجام و پس از مرگی زود رس جایش را به حضرت مولوی می سپارد.اما طولی نمی کشد که حضرت شمس براو ظاهر شده و سبب تغییر بنیان روشهای متعارف او شده و عشق به کائنات و نوعی دیگر از عادات و عبادت را به او می آموزد.برای مدتی مریدان به دشمنان مولوی مبدل شده و سرانجام وپس از غیبت ومرگ حضرت شمس روزنه های عشق بروی مولوی گشوده شده و....علت اینکه مولوی را بلخی می نامند اینست که او در بلخ زیسته، وسبب آنکه اورا رومی نیز می نامند اینست که قونیه روزگاری تحت حکومت بیزانس شرقی،روم شرقی بوده است.ازاین نظر جنگ ساده لوحانه بر سر اینکه او" کجائیست" در اپرای مولوی کنار گذاشته شده و اورا یک شخصیت بی همتای جهانی معرفی می کند که پیام آور،آزادگی وعشق و دوری از جهل وتعصب است.
- اپرای مولوی در سال ۱۳۸۸ در تهران تولید و در شهرهای، شیراز، دوبی (امارات متحده عربی)، رم (ایتالیا) اجرا شده است و پانزده سال است که اجراهای متعدد داشته است.
صفحهی رسمی گروه: aran.marionetteopera.Iran