خلاصه داستان: داستان جوانی است که به خاطر مشکلات زندگی و زمین گیرشدن پدرش به مشهد مهاجرت می کند. نامزد این جوان با شخصی تصادف کرده و به خاطر این حادثه به زندان می افتد. پدر نامزد جوان داستان ما از روی لجبازی با اینکه بسیار ثروتمند است حاضر به پرداخت دیه دخترش نمی شود جوان برای بدست آوردن پول آزادی نامزدش لباس خادمی را که در حال مسافرکشی در ماشین سکته کرده بود می پوشد وبرای دزدی راهی حرم و ...
* این نمایش روز پنج شنبه 1 اسفند اجرا نخواهد داشت *