در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم پوست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:35:29
بها: ۸,۰۰۰ تا ۱۲,۰۰۰ تومان
زندگی یک مادر و پسر به دلایلی دچار مشکل می‌شود...

گزارش تصویری تیوال از نشست خبری فیلم پوست / عکاس: رومینا پرتو

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از معرفی فیلم پوست در برنامه تا جشنواره ۳۸ / عکاس:‌ سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› ناتوان در تعریف یک افسانه عامیانه

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حال و هوای خیلی جالبی داشت.
به عنوان کسی که یه‌رگم ترکه، واقعا خوشم اومد از کار. موسیقیِ اثر حرف نداشت. بازی‌ها محشر و فیلم‌برداری معرکه.
بعد از تموم‌شدنش یه‌راست رفت تو لیست فیلم‌های موردعلاقه‌ام:)))
بعنوان یک عدد ترسو صحنه‌های جن‌دار چشمامو هی می‌بستم :))
شنیده‌بودم فیلم زبان اصلی و ترکیه ولی نسخه‌ای که خریدم دوبله شده‌بود و پاک حالمو گرفت.....
کاش ... دیدن ادامه ›› انقدر کمر همت به نابودی زبان‌ها و لهجه‌های اقوام عزیزمون بسته‌نشه.
فیلمشو واقعا دوست داشتم و هربار با خودم گفتم پسر چنین فیلمبرداری‌ای تو ایران بعیده ولی شکر خدا این مدت دو تا فیلم ایرانی خوب دیدم که یه کم به سینمای ایران امیدوار شدم.
ولی لامروت این جهان سحر و جادو و دعا معا چقدر خوف و در عین حال مرموز و بامزه‌ست. آدم می‌گه اعتقاد ندارم ولی باز یه کرمی تو وجودت وول می‌زنه.
فیلم «پاپ» و مستند «زمستان است» را هم پیشنهاد می کنم، امکان خرید از تیوال هم هست.

و همینطور «گلدن تایم» و مستند شگفت انگیز «اسرار دریاچه»
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
نرگس
من پوست رو خیلی دوست داشتم.دو باری دیدم.فضاسازی خیلی خوبی داشت.قصه های فانتزی هم که دلنشینه.قصه های عاشیق ها با ساز ارزش شنیدن داره حتی اگر ترکی بلد نباشی
بله بله واقعا فیلم جذابی بود ولی برای من دوبار دیدنی نبود. اصولا هزارسال یه‌بار چیزی رو دو و یا بیشتر می‌بینم 🥰🙈
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
پرستو جمشیدی
بله بله واقعا فیلم جذابی بود ولی برای من دوبار دیدنی نبود. اصولا هزارسال یه‌بار چیزی رو دو و یا بیشتر می‌بینم 🥰🙈
برای من از دلتنگی بود دو بار دیدنم.زبان ترکی و شعرهاش رو دوست داشتم
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روزهایی که شیفت عصر و شب هستم و نوبت نگهداریم از مهتا کوچولو نیست خواهرزاده ی هفت سالم هم پیش خواهرش و اون یکی مادربزرگش میره.اونوقت من میمونم و هزار فکر و خیال.یه سطحی هست که نباید ازش عبور کنم.یه سطحی که وقت تنهایی به شدت منو به سمت خودش صدا میکنه و اگر خودم رو رها کنم سقوط میکنم تو چاله ای عمیق و دیگه توان ایستادن پیدا نمیکنم.امروز پیش از رفتن به سرکار درست تو لحظه ی غمگینی که سراغم میومد دوباره فیلم پوست رو دیدم.با اینکه از طلسم نویسی و این خرافاتها بیزارم اما فضای ترکی و افسانه ای فیلم رو دوست داشتم.

زبان شیرین ترکی بازیگرا و مکالماتشون من رو به یاد مادری که جوان رفت به یاد مادربزرگی که چند سال پیش از دخترش رفت انداخت.به یاد تمام ترکی حرف زدنهاشون به یاد عاشیقهای نیر و ساز زدن زیباشون به یاد اردبیل و خاطرات کودکی تا جوانیم به یاد سفرهای تابستانی به سرعین.به یاد شهری که شد خاطره.این افسانه و آهنگهاش رو بار دوم دیدم و دور شدم از غمی که صدام میکرد.

یادش بخیر یه بار نشسته بودیم تو خونه.مامان از سرکار اومده بود و من از دانشگاه چایی.داغ میریخت و من کنار مامان بزرگم آراسته بی بی جانم شعر حیدر بابا میخوندم و دوتایی برام ترجمه میکردن.همه میگن تو حال زندگی کن و رو به آینده اما من اگر گذشته رو گم کنم قدم از قدم برنمیدارم.بخاطر همین وقت دلتنگی دنبالت میگردم فوزیه جانم مامان قشنگم