در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گردش «یک روز با صادق هدایت»
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:11:59
امکان خرید پایان یافته
چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۷
بها: ۴۵,۰۰۰ تومان

برگزارکننده: موسسه سرزمین سبز

مبدا: موزه بانک ملی خیابان فردوسی
ساعت آغاز: ۱۵:۰۰
ساعت پایان: ۲۰:۰۰

خدمات: کارشناس (جهانگیر هدایت برادرزاده صادق هدایت)، کارشناسان موزه، لیدر، ورودیه موزه بانک ملی، وسیله نقلیه توریستی کولردار

توجه: هزینه نوشیدنی در کافه به عهده بازدیدکنندگان ‌محترم است.

صادق هدایت چگونه زندگی می‌کرد؟ روزهای خود را چگونه می‌گذراند؟ پاتوق‌هایش کجا بودند؟ با چه‌ افرادی نشست و برخواست می‌کرد؟ همراه با جهانگیرخان هدایت برادرزاده صادق هدایت که روزگاری را با عموی خود گذرانده، این سوالات را مرور می‌کنیم.

برنامه را راس ساعت ۱۵، همزمان با ویژه برنامه اولین سالگرد افتتاح موزه بانک ملی آغاز می کنیم. مکانی تاریخی با معماری نیوکلاسیک رضا شاهی که روزگاری صادق هدایت سال ها به عنوان کارمند دایره ارزی در آنجا کار می کرده است. با همراهی برادرزاده وی جهانگیرخان هدایت، به بازدید از موزه می پردازیم و در کنار گنجینه های ارزشمند موزه از قبیل دفترچه حساب رضا شاه و مجموعه بینظیر سکه و اسکناس، با کمک اسناد به جا مانده در اختیار جهانگیرهدایت و با توضیحات وی، به مرور زندگی کاری صادق هدایت می پردازیم. پس از بازدید از موزه، به میدان تاریخی مشق می رویم و از توپ تاریخی مرواری (یا مروارید) که شاهکار صادق هدایت به نام این توپ می باشد بازدید کرده و دقایقی درباره این شاهکار صحبت خواهیم کرد.
سپس به صورت گذرا در میدان فردوسی درباره کافه ها و پاتوق های صادق هدایت از قبیل ریتز، لاماسکوت، پرنده آبی و خاطرات روشنفکران آن زمان صحبت خواهیم کرد و مکان آن ها را به شما نشان خواهیم داد. سپس در کنار خانه صادق خان و زیر پنجره ش بعد از توضیحات و خاطرات جهانگیرخان، عکس یادگاری می گیریم. بعد از آن به کافه ای می رویم و جهانگیر خان از خاطرات عموی خود صادق هدایت حرف خواهند زد و مهمانان برنامه سوالات خود را از ایشان خواهند پرسید.

نکات قابل توجه:
۱- ورود به داخل خانه صادق هدایت امکان‌پذیر نیست.
۲- امکان خرید بعضی از کتاب‌های نایاب درباره صادق هدایت در برنامه امکان‌پذیر است.
۳- هزینه اعلام‌ شده بابت خدمات می باشد و جناب جهانگیر هدایت کوچکترین منافع مادی در این برنامه ندارند و به خاطر علاقمندان و عاشقان صادق هدایت در این برنامه حضور می‌یابند.

شماره تماس موسسه
۰۲۱۵۵۴۳۹۲۰۲

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مازیار نمایش‌نامه‌ای تاریخی در سه پرده، نوشتهٔ صادق هدایت است که برپایهٔ قیام مازیار از جنگل ساری ،علیه خلافت عباسی نوشته شده است. این نمایش‌نامه در ۱۳۱۲ خورشیدی (۱۹۳۳ میلادی) همراه با مقدمه‌ای طولانی از مجتبی مینوی، در تهران منتشر شده است.

نمایشنامهٔ مازیار پس از شکست ایران از سپاه عرب، و در زمان سلطهٔ خلفای عباسی بر ایران رخ می‌دهد. در این زمان هنوز در طبرستان مقاومت‌هایی علیهٔ سلطهٔ عرب‌ها وجود دارد. مازیار پسر ونداد هرمزد در این نمایشنامه سر آن دارد، تا با کمک افشین، معتصم عباسی را در شب آفرینگان به قتل برساند. حسن پسر حسین با شراب نوشاندن به مازیار و مست کردنش، از او دربارهٔ سوءقصد به جان خلیفه اعتراف می‌گیرد و بعد او را به سمت زندان پایتخت روانه می‌کند. در زندان، کیانوش یار نزدیک مازیار میله‌ها را طوری برای او می‎برد که او در شب قبل از مجازاتش امکان فرار پیدا کند. اما قبل از آن مازیار با شهرناز دختر نیمه‌دیوانه‌ای که او را دوست دارد ملاقات می‌کند و شهرناز که به خاطر جلوگیری از افتادن به دست عرب‌ها قبل از ملاقات با مازیار زهر خورده است در آغوش مازیار می‌میرد و مازیار که پس از شهرناز امیدی به ادامهٔ زندگی ندارد از فرار صرف‌نظر می‌کند.

.
.
.

گروه ربعه این نام را برای دهن‌کجی به ادبای سبعه (که به نظر ایشان کهنه‌پرست بودند سبعه یعنی هفت تن) انتخاب کردند(این هفت تن که ... دیدن ادامه ›› در واقع بیشتر از هفت تن بودند، شامل کسانی چون محمدتقی بهار، عباس اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی و بدیع‌الزمان فروزانفر و محمد قزوینی می‌شدند). گفت‌وگو و دیدارهای گروه ربعه در رستوران‌ها و کافه‌های تهران بود.

بزرگ علوی در خاطرات خود شرح مفصلی از این گروه داده‌است و در بخشی از آن می‌نویسد: «مسعود فرزاد برادر زن سعید نفیسی بود و گاهی برای اینکه خودی نشان بدهد به خانهٔ شوهرخواهرش می‌رفت. هر هفته آن‌جا فاضلان و سردمداران ادب جمع می‌شدند. فرزاد ما را هم همراه خود می‌برد. ما جوجه‌نویسندگانِ تازه-از-تخم-درآمده می‌خواستیم سری توی سرها دربیاوریم. ما چهار نفر بودیم و آن‌ها هفت نفر — آن‌ها را ادبای سبعه می‌نامیدند. شمع مجلس ما صادق هدایت بود. روزی مسعود فرزاد به شوخی گفت: اگر آن‌ها ادبای سبعه هستند، ما هم ادبای ربعه هستیم. گفتم: آخر ربعه که معنی ندارد. گفت: عوضش قافیه دارد، دیگر معنی لازم نیست
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید