در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سلام ... خداحافظ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:45:03
امکان خرید پایان یافته
۱۲ بهمن تا ۱۷ اسفند ۱۳۹۳
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

این نمایش ماحصل کار گروهی است که اولین اثرشان را به داوری می گذارند. دانش آموختگان آموزشگاه "کارگاه آوا" که از ابتدا سعی در تربیت نیروهایی جوان، با فرهنگ، با سواد و بی ادعا کرده است و همانا « سلام ... خداحافظ » تحقق همین آرزوست. این گروه طی یک سال و چند ماه آموزش زیر نظر سرکار خانم سیما تیرانداز و اینجانب، میکاییل شهرستانی، بدین جایگاه رسیده اند تا آنچه آموخته اند را در محضر تماشاگرانشان به داوری بگذراند. باشد هم آنان نیک دریافته باشند و هم مخاطبانشان نیکو ایشان را داوری کنند.

م. شهرستانی

گزارش تصویری تیوال از نمایش سلام خداحافظ (سری دوم) / عکاس: بابک حقی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش سلام خداحافظ (سری نخست) / عکاس: بابک حقی

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان پاسداران، بعد از سه راه اقدسیه، روبروی پارک نیاوران، خیابان فرهنگسرا
تلفن:  ۲۲۲۹۹۴۳۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
تشکر میکنم از وقتى که براى دیدن نمایش ما گذاشتید و بیشتر تشکر میکنم از نقدى که بعد از دیدن نمایش نگاشتید.
دوست دارم همینجا چند مطلب رو به عنوان یکى از نقش آفرینان این نمایش و میزبان شما عرض کنم ...
روز اولى که استاد میکائیل شهرستانى این نمایشنامه رو براى ما روخوانى کردند همه ما تحت تأثیر قرار گرفتیم نه به عنوان بازیگر این نمایش بلکه به عنوان یک انسان درد جامعه اى که خود ما در اون زندگى میکنیم رو با تمام وجود لمس کردیم ، دردهایى که زیاد دور نیستند فقط کافى ست کمى دقیقتر ببینیم در همین نزدیکى مانند طاهره ها زیادند که به خاطر تأمین مخارج پایه زندگى خود حاضر به تن فروشى میشوند، هستند سارا هایى که با طناب همسرانى بى مسئولیت به چاه حماقت میافتند ولى به خاطر حس مسئولیت به فرزند با تمام وجود مى ایستند، هستند سامان هایى که به علت اختلالات جنسى که بعضاً به علت تربیت ناصحیح والدین خود به این درد یعنى ترنس مبتلا میشوند، هستند نگارهایى که چوب سادگى و سرسختى خود را میخورند و غافل از اینکه زندگى خود رو تباه سراب کرده اند. مانند صباها به راحتى دیده میشوند که باز هم طعمه فریبکارى شده اند، احسان مردى که با وجود موقعیت خوب اجتماعى بنا به دردى (ایدز) که در روزگار حال مبتلایان به آن کم نیستن مجبور به اذلت نشینى شده ، امیرعلى پسرجوانى که به خاطر تعصب و انتقام از ناپدرى دختر او را (ستاره) مورد آزار قرار میدهد و حال پشیمان از به بازى گرفتن ستاره پرده از عقده ها و دردهاى خود بر میدارد، هستند حبیب هایى که با وجود توانایى و هنر درگیر بلاى خانمانسوز اعتیاد شده و همه آنچه برایش مهم بوده رو از دست داده و در آخر به بن بستى رسیده که دست به خودکشى میزند فقط به خاطر ترد شدن ، شفق مرد دوستداشتنى افغان که با تمام وجود زنى را دوست میدارد و با وجود ... دیدن ادامه ›› خیانت او حاضر به قصاصش (سنگسار) نمیشود و او را فرارى میدهد و اینک تنها درد میکشد و پنهان میشود و اذلت نشینى رو برگزیده، و در آخِر ریحانه درد بزرگ و سرکوب شده جامعه دردى که همیشه به سکوت خوانده شده هستند دخترانى در نزدیکى ما که مورد آزار قرار گرفته اند اما به علت دختر بودن به سکوت فراخوانده شده اند ولى ریحانه قصه ما انتقام میگیرد از آنها که کودکى او را بازیچه قرار داده و تباه کرده اند .....

از همینجا از همه دوستانى که وقت گذاشتن نمایش رو دیدن و بازى ما شاگردان جناب شهرستانى رو به نقد و چالش کشیدن تشکر میکنم و باید عرض کنم نقد شما پله میشود براى رشد و صعود ما هنرمندان نوپا....
سپاسگزارم
مهدی خان احمدی (khanahmadi)
حتما همینطوره
کسی که نقد پذیر باشه
بدون شک پله ها رو به سمت تعالی طی می کنه.
موفق باشین همیشه
۲۸ بهمن ۱۳۹۳
نمایش سلام ... خداحافظ، به حق قسمتی از مشکلات جامعه را با بازی های صادقانه هنرجویانی که اولین تجربه نمایشی انها می باشد، ارائه گردیده. جا دارد اینجا از زحمات استاد شهرستانی که با تربیت جوانان ایران، اینده تاتر این سرزمین را به خوبی رقم میزنند، تشکر و قدردانی گردد.
۰۱ اسفند ۱۳۹۳
ممنون خانم فرخنده نژاد عزیز
خوشحالیم که در روز اول اجرا میزبان حضور مهربانتون بودیم
پیروز باشید.
۰۱ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جلال خان یه حاله دیگه ست من دوست ندارم این حالشو ...هیچ وقت دوست نداشتم اولاش عین کفتری بودم که پنجول گربه روی جفت بالهاشه ،تسلیمش میشدم بعدش که عقلم رسید فقط میشد در اتاقمو قفل کنم ،بعضی وقتها مهربون میشه هوامو داره وقتی میبینه در قفله کاری به کارم نداره .اون شبه خواستگاری شما که رفتید دعوام شد باهاش دوست نداشتم جلوی بابا و مامان ضایعت کنه لیچار بارت کنه بابام نیست که مامان مهری م هیچ وقت هیچی بهش نمیگه من لجم میگیره ازش کاش اون توی ماشین له و لورده میشد جای بابا رضا حیف فوق فوقش بابا رضا زن میگرفت ،ته ته ش زنه فقط کتکم میزد بهتر از این بود که....

بخشى از دیالوگ ریحانه در نمایش سلام.... خداحافظ


منم آدمم. یه مردم.همونقدر از زندگی میخام که هر آدم دیگه ایی.نه فوبی زن دارم نه از احساساتم فراریم...همه اون چیزایی هم که شمردی از زندگی طلبکارم تا روزی هم که بخابم توی گور حسابم با دنیا صاف نمیشه. نه بخاطر ترس شیوا خانم فیروز بخت.بخاطر...بخاطر اینکه حتی یه لحظه نمیتونم بهش فکر کنم که تو شکل من بشی.
دیالوگی از احسان در نمایش سلام...خداحافظ
آرزوی موفقیت دارم برای شما...
۰۶ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید