نمایش›سپاهیان آتش

خلاصه: دست ظالمان رو می‌شود_{;}_
خالد بن ولید به قبیله ی بنی سلیم حمله کرده، مردان قبیله را به جرم ندادن زکات زنده زنده می سوزاند. صبیغ که مسلمانی غیور است وقتی به قبیله اش پا می گذارد می بیند که جز برادرش سائب و مردی دیگر کسی از مردان بنی سلیم زنده نمانده و همه را سوزانده اند. آنان راهی مدینه می شوند تا از خالد که او را سرداری خودسر می دانسته اند شکایت کنند. اما بعد که می فهمند خالد سرخود چنین نکرده هوای یارگیری و انتقام به سرشان می زند. در این اثنا با ابن فجائه که پدر او هم زنده زنده سوزانده شده هم داستان می شوند. صبیغ می کوشد تا به مردمان ثابت کند که خلیفه را از علم نبی بهره ای نیست تا هم با سبک خود انتقام گیرد و هم یار جمع کند. او از آیات قرآن از خلیفه می پرسد و همین باعث می شود تا از خلیفه کتکی مفصل بخورد و به بصره تبعید شود اما...

اشاره به داستانِ مظلومیت امیر المومنین علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها