ضمن خسته نباشید و خدا قوت به بچه های عزیزی که این نمایش رو روی صحنه بردن .
این نمایش به لحاظ درام و نمایش نامه بسیار بی نظیر بود ، خصوصا اینکه ما با دیدن این اثر دلمون تو کوچه پس کوچه های آبادان میچرخید و نکته ی بارزش این بود که ما قهرمان اثر رو برعکس کارای دیگه شخصی میدیدم که لهجه ی شهرستانی داره و این خیلی مزیت ویژه ای بود واسه اثر .
بازی بازیگران و نحوه کارگردانی اثر هم بسیار خوب و عالی بود .
امیدوارم یه روز این اثر بدون محدودیت کرونایی اجرا بره تا میزان تماشاگران بیشتری ازش بهره ببرن .
بعد از شش ماه ترک اعتیاد اجباری برای شروع نمایش خوبی بود واسه دیدن!
امان از صدای شاتر عکاسا و تحلیل وسط نمایش تماشاگرا!
سلام و عرض خدا قوت . نمایش سون سی رو در حالی تماشا کردم که متاسفانه هیچکدوم از پروتوکل های بهداشتی از سوی سالن مستقل رعایت نشده بود و با اینکه جای خالی در سالن بود همه تماشاچی ها کنار دست هم نشسته بودن .
اما نمایش سون سی ـ خلاصه قصه اینه که مردی به همراه برادر عقب مانده اش و همسرش که آبستن است در جنگ و درون محله شان گیر افتاده است . این مرد یک پیکان هم دارد . اینکه چرا و چگونه است که نتوانسته اند بگریزند با وجود این پیکان یکی از ابهامات در قصه است . آنها میگویند منتظر مادری هستند و مادر معطلشان کرده که این قانع کننده نیست و فاقد منطق است . همه ی طول نمایش با این دستمایه را دیالوگ ها تشکیل میدهند . دیالوگ هایی نه چندان پیش برنده و موقعیت های نه چندان منطقی . مثلاً برادر زن به چه دلیل با مرد درگیر میشود / به دلیل ساخت موقعیت مهیج/ بدون آنکه پیش زمینه و یا شناختی از رابطه ی آنها بدانیم . یا در انتهای نمایش چه اتفاقی افتاد ؟ هیچ . آنها گیر کردند و پایان . گویی نویسنده میخواهد کاراکترها گیر کنند و نه موقعیت و منطق و قصه ی نمایش . بنظرم نمایشنامه از اجرا عقب تر بود و متن کامل نبود . در اجرا هم کارگردان کامل و دقیق نبود و همه چیز به طراحی صحنه معطوف گشته بود . وقتی برای اولین بار پیکان تکان خورد جذاب بود اما آنقدر از این تکنیک استفاده شد که از لذت بسوی تکرار خسته کننده کشیده شدیم . بازیها نسبتاً خوب بود و در کل نمایش متوسطی را شاهد بودیم . خداقوت و خسته نباشید ?