«سیاه»-مان مرده، بداهه نمایشات ایرانی-مان مرده، که همین قرن و اندی قبل، «آزاداندیشان و فرنگیمآبان ما»، بعد از تصادم با -مغرب زمین صنعتی، هیچ یک از پدیدارهای فرهنگی-مان را در context تاریخی - پلیتیکیمان فهم نکردند، که هرچه فرهنگ مفروض ما انباشت شده بود، برای-اش «عق زدند»؛ چنانکه گفتند: «بداهگی ِنمایش ما، (که سنت هزارانسالهمان بود) نشانِ بیمایگی و نیست ِمعنایی هستهیافته است»؛ و نفهمیدند که بداهگی ما، شرط بقای ما بود؛ اگر نمایشگر ما بنا را بر انتقاد مینهاد، مستند کردن نمایش، دم به تلهء مفتشان ِحاکمه دادن بود؛ هنگامهای که نه امنیتی برای جان ما بود و نه مال ما؛ حال «عصیان رعیت»، -اگر باشد- قطعا لفافهحالت است؛ «تختحوضی» که در نخستین مظاهر تاریخ-مان، چنان از خود ما شده بود که در ِخانههامان بهروی-اش باز گردید». که مگر در اوج تظاهرات «تختحوضی» در عهد قجری، «سیاه»، رفلکشن ِ تهنشینْترس ِاجتماعی نبود که آنوقتها در بستر وجوه ِ سوژگی-اش، در اولین تبلور تاریخی-مان، در سودای دیالوگ بود؟
» برای تماشای سایر آثار رویداد بینادانشگاهی روبنا لطفا اینجا را کلیک کنید.