"تمشک" رو دوست نداشتم
داستان تکراری و غیر جذاب
با روایت عیر خطی بی دلیل که منطقی برلش پیدا نکردم
بازی های خیلی ضعیف
خصوصاً نیکی کریمی
دلیل این که همه چی توی شمال می گذشت
چی بود؟
"تمشک" از فبلمایی بود که بهش امیدوار بودم که کار خوبی ببنیم
ولی این اتفاق نیفتاد.
حیفُ حیفُ حیف.
manimoon..
بالاخره سامان سالور با تمشک، به شهر بازگشت. بعد از تجربه ساخت چندین فیلم در محیط روستایی و فضاهای متروک این اولین تجربه سالور در روایت داستانی از چند خانواده شهری است. پیرنگ اصلی داستان، که پیش تر حاتمی کیا در یکی از اپیزودهای دعوت به آن پرداخته بود، پتانسیل تبدیل شدن به قصه ای جذاب از آدم های امروزی با مشکلات امروزی را دارد؛ اما هم در متن و هم در اجرا شکست می خورد. نه در روایت خلاقیتی به کار گرفته شده، نه در برخورد با مسأله اصلی فیلم. اتفاقا فیلمساز از آن طرف بام افتاده، و با داستانی تلخ و گزنده، مخاطب جامعه امروز را که به تازگی با این مسأله مواجه شده، و در بدو پذیرش آن است، با تزلزل و ناامیدی نسبت به آن بدبین می کند. تمشک به جز چند نمای چشم نواز، ارزشی به مخاطب هدیه نمی کند.
داستان فیلم: حمید آشنا و هما که نابارورند، تصمیم می گیرند نطفه شان را در رحم زنی جوان به نام رضوان بگذارند. شوهر رضوان می میرد و برادر شوهرش که تعصبی است، نزد او می آید. حمید و همان در راه شمال و خانه رضوان، تصادف می کنند. هما می میرد و حمید هم دچار فراموشی می شود. حالا رضوان تلاش دارد موضوع بچه را به حمید یادآوری کند. در همین ارتباطات، برادر شوهر رضوان، برای گوش مالی، حمید را می زند و منجر به مرگش می شود. رضوان حالا تنهای تنهاست...
درباره فیلم: صحنه تصادف بیشتر از بقیه فیلم، ضعیف و خنده دار درآمده و بازی نچسب نیکی کریمی و مهدی پاکدل را هم باید به آن اضافه کرد. مهران احمدی اما به همراه سمیرا حسن پور، بازی خوبی دارند. تلخی فیلم که می توانست به نحو دیگری رقم بخورد، تماشاگر را با افسوس از سالن سینما به بیرون هدایت می کند و البته این، ویژگی اکثر فیلم های این دوره از جشنواره است. بعید است تمشک در اکران عمومی هم حرفی برای گفتن داشته باشد.