گروتسک پسرک آهنی
«تولد غمانگیز پسرک آهنی» داستان زوج جوانی است که زندگی روتین و یکنواختی را تجربه میکنند. در آستانه سالگرد ازدواجشان، مرد تصمیم میگیرد برای زن ماکروویوی خریداری کند. زن دلبسته ماکروویو میشود و پس از مدتی باردار میشود. با بارداری زن، مرد کمی از آن زندگی یکنواخت فاصله میگیرد. کودک متولد میشود، کودکی که تلفیقی از انسان و دستگاههای ساخته دست انسان است. مرد فرزند را با همین شمایل میپذیرد. کودک اولین قدمهایش را برمیدارد، زبان باز میکند و هنگام ادای کلمه بابا، به سمت ماکروویو میرود. مرد متوجه فاجعه میشود و زن مقهور مرد میگردد.
داستان این نمایش مرا به یاد کتابی از تیم برتون میاندازد، کتابی که مملو از داستانهای کوتاه و تصاویر گروتسک از زندگی کودکان عجیب و غریب است. مرگ غمانگیز پسرک صدفی عنوان مجموعه داستانهایی از تیم برتون است که در آن شخصیتهای کودک با داشتن ویژگیهای گروتسک، دستخوش سرگذشتی عجیب میشوند. اگرچه نام کتاب برتون و نمایش سیاردشتی شباهت بسیاری دارند و شاید از لحاظ فضای گروتسک و نوع روایت شباهتهای داشته باشند؛ ولی داستان سیاردشتی محصول ذهن خلاق اوست و اگر هم از برتون تاثیر گرفته باشد، این تاثیر سازنده و در راستای خلاقیت بوده است.
«تولد غمانگیز پسرک آهنی» با دستمایه قرار دادن زندگی ماشینی
... دیدن ادامه ››
انسانها، تراژدی مدرنی از زندگیهای روتین و اسارت در روزمره را به نمایش میگذارد. این زندگی روتین حتی در شکل رومانتیک مسابقه نوشیدن آخر شب زوج نمایش نیز به مرور تبدیل به وجه زشت زندگی آن دو میشود. با دقت در روند تکوینی این مسابقه که ابتدا با پیروزی هر یک از شخصیتها شروع میشود و در نهایت با نوشیدن تنهایی مرد خاتمه مییابد، آسیبپذیری این نوع زندگی را عیان میسازد.
سیاردشتی در مقام یک هنرمند دغدغهدار، نگاهش را به آنچه من اعتیاد به اسباب زندگی مینامم، معطوف ساخته است تا نشان دهد که ابزاری چون چرخگوشت یا مخلوطکن میتوانند موجب فاجعهای در زندگی هر یک از ما شود. اگرچه این هشدار به شدت درگیر تخیل و فانتزی است؛ لیکن این وسایل نیز محصول تخیل انسانهای دیروزند.
دلبستگی افراد به وسایلی که جان ندارند در «تولد غمانگیز پسرک آهنی» تبدیل به پارادایم میشود و این پارادایم است که به اشیاء جان میدهد و آنها شخصیتهای انسانی مییابند. در برابر کنش انسانها دست به واکنش میزنند و حتی در شمایل یک فاسق ظاهر میشوند.
در نمایش سیاردشتی برخلاف بسیاری از آثار که خطر از بیخ گوش قهرمان داستان میگذرد، خطر در کودکی آهنی نمایان میشود و فاجعه رخ میدهد؛ اما در برابر این فاجعه انسان مدرن چه میکند؟ شاید بخش نهایی نمایش نمایی دردناکتر و به مراتب تامل برانگیزتر نسبت به مابقی نمایش باشد، جایی که مرد در برابر خطای زن تنها حق نوشیدن را از او میگیرد و دیگر زمان خواب را اعلام نمیکند. زن پشت میز تنها میماند، مانند تمام روز که تنها بوده و هست. زن چیزی را از دست نمیدهد و مرد از تنبیه یا انتقام عاجز است. آنان به این زندگی اعتیاد دارند؛ حتی اگر در این میان نسبت به دیگری خیانت کنند. حتی تصویری از نابودی ماکروویو فاسق نیز دیده نمیشود و این کودک آهنی است که تبدیل به زبالهدان میشود؛ گویی هر ماشینی باید به هر نوع تبدیل به وسیلهای برای این زندگی روتین شود.
با این حال نکته مهم درباره نمایش «تولد غمانگیز پسرک آهنی» عروسکی بودن یا نبودن آن است. به صرف حضور عروسکهای سایه و پسرک آهنی، آیا این نمایش عروسکی محسوب میشود یا خیر؟ جواب این سوال هم آری است و هم خیر. آری از این رو که فانتزی چنین نمایشی تنها بواسطه حضور عروسک به تصویر درمیآید؛ حتی اگر از تکنیک دیگری جز نمایش سایه بهره برده شود.
اما جواب سوال خیر نیز میتواند باشد، چرا که بخش اندکی از نمایش سیاردشتی صرف نمایش عروسکیش میباشد و با حذف آن بخش یا کوتاه کردنش خلل چندانی در روند نمایش وارد نمیشود. در واقع عروسکها نقش چندان مهمی در نمایش ندارند و بار نمایش به دوش دو بازیگر اصلی آن است.