پیروز کلانتری حرف آخر را همان اول فیلم میزند: «زلزله به این زودی در تهران جدی گرفته نخواهد شد، چون زلزله حی و حاضر و جدیتر همین تهران است!» و بعد طی کمتر از نیم ساعت، آنطور که از یک مستندساز خلاق انتظار میرود، مسئلهی زلزله احتمالی تهران و پیامدهای آن را موشکافی کرده و هشدارش را بلند و رسا اعلام میکند، بلکه گوش شنوایی پیدا شود و چارهای بیاندیشد.
کلانتری از کوچههای تنگ و ترش خیابان هاشمی و حجرههای بازار تا برجهای در حال احداث الهیه را نشانمان میدهد و به تفصیل از گسلهای مشا و شمال تا ری و کهریزک را جانمایی میکند و البته 60 گسل فرعی دیگر را گوشزد میکند که در صورت فعالیت گسل اصلی هر کدام یک خطر بالقوه خواهند بود. او با نشان دادن آرشیو از ویرانی زلزله در شهرها و کشورهای دیگر، از همین بم خودمان تا کوبه در ژاپن سعی دارد مخاطب را بترساند، و البته خودش هم میداند و میگوید: «ترساندن مردم که کاری ندارد، اما این ترس به چه کار میآید اگر آنها ندانند که در برابر زلزله چه باید بکنند.»