در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش تروما / یک روز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:15:04
امکان خرید پایان یافته
۲۲ آبان تا ۱۲ آذر ۱۴۰۰
۱۷:۰۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۵۰,۰۰۰ تومان
قدم زدن توی برف. حس کردن سرما روی پوست,صدای خش خشِ زیر پاها وقتی داری به قطعه‌ی موسیقی که می خوای بسازی فکر کنی یا به نقاشی بعدی که قراره بکشی حتی توی برف میشه به رفتن فکر کرد همه‌ی اینا حس لذت بخشیه ولی نه برای آونگی که سمفونیشو با صدای تیربارون تلفیق می کنه.

شش قطعه‌ی ساخته شده‌ی آونگ گذشته در هشت چپتر از یک روز آونگ حال تلفیق شده با پرفرم های سورئال


- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۴ سال خودداری نمایید.

مکان

میدان هفت تیر، ابتدای خیابان مفتح جنوبی، بین کوچه تور و همراه، مجتمع هنری عرفان (تیتان)
تلفن:  ۰۹۱۲۸۹۱۹۴۲۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بسیار کار ضعیفی بود ...نور پردازی بی معنا..بیان بازیگران افتضاح...بدترین بازیگر نمایش خود کارگردان بود...کار پرفورمنس تمرین نشده ای بود و عدم تقارن و آمادگی بدنی در حرکات کاملا به چشم میخورد

مدیریت سالن افتضاح...تا 15 دقیقه ی اول تماما شاهد رفت و آمد مکرر در سالن بودیم...نمایش 30 دقیقه دیرتر از زمان مقرر شروع شد

در کل فاجعه بود !
سپهر، امیرمسعود فدائی و پویا فلاح این را خواندند
سلام آقای صفی پور اسماعیلیان هستم لطف کنید بامن تماس بگیرید ۰۹۱۲۴۷۶۵۷۲۰
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار لذت بردم،تمام افکار پرت میشه از همه هیاهوهای زندگیمون و فقط و فقط جذب این نمایش زیبا میشید
یک مجموعه کامل از یک متن و دیالوگ های زیبا ، هنروری عزیزان،متن و موزیک بسیار زیبا!!!!
برف همه جا رو سفید کرده بود...

اول از همه، «تروما« را ببینید. دیدن کار اول یک کارگردان، به خصوص اینکه جوان باشد، به خصوص اینکه عاشق کارش باشد، فارغ از کیفیت و نتیجه نهایی، یک وظیفه فرهنگی است.

ما عادت کرده ایم که چشم هایمان را ببندیم و گاهی آن چیزی را تصور کنیم که گذشته. که چیزی از بنیان خیال و وهم، بر روان ما حاکم شود، کنترلمان کند و زندگانی مان را در دست بگیرد. «تروما، یک روز« به همین پرداخته. به جنگی میان گذشته و واقعیت حال. به یک درگیری ناتمام در اندرونی ترین تار و پودهای مغزهای خسته ما. که لابلای تمام فرسایش های اجتماعی و اقتصادی، هنوز »عشق» حکمفرمایی می کند و ذهنمان را بیدار نگاه ... دیدن ادامه ›› می دارد.

نمایش، پر است از مفهوم. به اندازه کافی دیالوگ دارد و هر جمله اش مفهومی را در لفافه می رساند که شاید فهمش برای مخاطب عام سخت باشد. به خصوص اینکه گاهی کلماتی لابلای جملات گم می شوند و شنیده نمی شوند. از دیالوگ ها که بگذریم، و فرض را بر این بگذاریم که کسی مثل من که یک مخاطب ساده تیاتر است، بسیاری از آنها را متوجه نمی شود، می رسیم به »حرکت». به رقص دست ها و پاها. به همگونی تمام اعضای بدن یک فرد با تمام اعضای بدن افراد دیگر. به ارتباط نبض های عضلات کسی این سوی صحنه با دیگری در سوی دیگر. به «پرفورم». شخصا اهل پرفرومنس نیستم و عموما در نمایش آن را نمی پسندم و یا آن را صرفا مکملی بر داستان می دانم. در پرده های کوتاه تر و میانی نمایش، پرفورم حد متوسطی دارد. گاهی زیاد است و گاهی خسته کننده هم می شود. و اصلا گاهی نامفهوم. به جایش موسیقی، صدا و نوایی که تماما ساخته و پرداخته خود تولیدکنندگان اثر است و مختص به همین نمایش ساخته و پرداخته شده، آنقدر قوی و غالب است که حتی گاهی می توانید چشم هایتان را ببندید و گوش هایتان را مهمان یک صدای متفاوت کنید. قطعاتی که در جای جای نمایش جا خوش کرده و همواره و بی تکرار پخش می شوند.

«تروما، یک روز« یک شروع معمولی دارد. قلاب نمی اندازد. موسیقی اش چرا. از همان ابتدا می فهمید که صدا بر تصویر حاکم است. اندک اندک با نمایش پیش می روید. دیالوگ ها شما را یاد وقایعی می اندازد که از نزدیک لمس کرده اید. همه ما لمس کرده ایم. مثل برف. برفی که دو سال پیش بارید. مثل دیوارهای بلند سفید. و مثل خیلی چیزهایی که اینجا مجال و اجازه گفتنش نیست.

پرده پایانی، صحنه عزاداری، همین طور که منتظرید تا همان نمایش متوسط را ببینید، شگفت زده خواهید شد. موسیقی نواخته می شود. صدا و تصویر حالا دوشادوش هم می شوند. اینجا شما در نقطه اوج نمایش، در کم نظیرترین صحنه قرار می گیرید. جریان خون در رگ هایتان شدت می گیرد و من هر لحظه منتظر بودم تا یک جای کار خراب شود و این هیجان را کسی در پرفروم یا اضافه کاری روی صحنه خراب کند. هر لحظه دوست داشتم تا ناگهان چراغ ها خاموش شوند و این اوج تا ابد در گوشه ذهنم ثبت شود. و عجیب اینکه در پرده پایانی، تا آخرین لحظه نمایش، همه چیز به بهترین نحو پیش می رود.

در سخن پایانی، «تروما، یک روز« در موسیقی بی نهایت حرف دارد. لحظات پایانی نمایش، آنقدر جذاب هست که شما بارها و بارها دلتان بخواهد کار را ببینید. در مورد بازی ها و دکوپاژ و ... چیزی نمی گویم و ترجیح می دهم همه چیز را در همان ده دقیقه پایانی ببینم که همه چیز خوب است. واقعا خوب است...
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
سلام دوست عزیز.
متن حاوی اسپویل نیست و به‌نظرم برای مخاطبی که کار را ندیده، باعث کاهش جذابیت نمی شود.
۰۶ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید