خلاصه داستان: رابرت مک کال یک کارگر ساده در یک فروشگاه بزرگ است که عادت دارد بعد از ظهر ها برای صرف چایی و خواندن کتاب به یک رستوران کوچک برود. هر شب دختری خیابانی برای خوردن کیک در ساعتی مشخص به همان رستوران می آید و در مورد داستانهایی که رابرت می خواند سوال می کند. یک شب به دلیل امتناع دختر از بیرون رفتن با یک مرد، مافیای روس منطقه دختر را تا حد مرگ کتک می زنند. رابرت تمامی پس انداز چند سال خود را برای خرید آزادی دختر به مافیای محلی تقدیم می کنند اما آنها قبول نمی کنند. رابرت که سابقا آدم کش سازمانهای دولتی بوده تصمیم می گیرد که خود عدالت را برای مافیای محلی اجرا کند و ....