در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آب، آینه و اثر پیگمالیون
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:27:10
امکان خرید پایان یافته
۱۸ آبان تا ۰۷ آذر ۱۳۹۳
۱۸:۴۵
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

کاندید کارگردانی
تقدیر نویسندگی
کاندید بازیگری زن
و تندیس پوستر
از شانزدهمین جشنواره بین المللی تیاتر دانشگاهی ایران.
و نمایش برگزیده ی هفته تیاتر دانشگاه هنر

گزارش تصویری تیوال از نمایش آب، آینه و اثر پیگمالیون / عکاس : نیلوفر علمدارلو

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سایه ی مرگ

واقعأ خوشحالم که این نمایش رو دیدم و ای کاش زودتر رفته بودم تا یک بار دیگر هم به تماشا می نشستم.

از دید من برعکس عزیزانی که سادگی فهم و وضوح داستان را شاید نقطه ضعفی برای کار می دیدند من بزرگ ترین نقطه قوت داستان را همین وضوح و صراحت می دانم.سوای بازی های دلنشین و سایر عوامل هنری کار ،موضوع نمایش از دید من از موضوعات بسیار حساس و مهم زمانه ی ماست. سایه ی زندگی مرده ی گذشته ی ما انسان ها که همچون یک دندان کرم خورده ی متعفن با خود به دوش میکشیم و کرم خوردگی این دندان نه تنها سلامت سایر دندان ها را به خطر می افکند بلکه خودمان و دیگران را نیز دچار عذاب و سختی می کند و ما نگهش میداریم چون یک روز دندان به درد بخور و سفیدی بوده و هرگز به این فکر نمیکنیم که اکنون نه از آن سفیدی خبری است نه از کاربردش، بلکه درد است و خطر. لزومأ هر اثری نبایستی پر گره و پیچیده باشد، موضوع این نمایش خود مصور یکی از پیچیده ترین پیچیدگی های زندگی هم نسلان ماست. مایی که هریک به نوعی بار غم عشق نافرجامی را به دوش میکشیم که غم نیست، که صرفأ یک خاطره نیست بلکه بهانه ای برای خودآزاری ... دیدن ادامه ›› است.
گیر کردن خودخواسته ای است در افسردگی ناشی از ناتمام ماندن سوگواری عشق از دست رفته ی گذشته که شیرینی آینده ای روشن را برای خود ناممکن می کنیم.

شهرزاد
متاسفانه نشد این تاتر رو ببینم .. خوشحالم دوست داشتی شهرزادجان
۰۹ آذر ۱۳۹۳
گاهی بعضی تئاتر ها دوباره اجرا میشن امیدوارم این هم از اون دسته باشه
۰۹ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیدم!
-متن حاوی بخشی از اجرا و جملاتی از متن است ----


وارد سالن که می‌شوی مثل این است که هنگام عبور از راهروی ساختمان ، گفتگوی یک زوج را ناخواسته می‌شنوی، خیلی چیز جالبی در آن وجود ندارد که بخواهی فالگوش بایستی ولی با خاموش شدن چراغ‌ها و بسته شدن درب سالن دیالوگ‌ها به سمت‌وسویی می‌رود که خوشحالی یک همسایه نیستی و می‌توانی بدون عذاب وجدان به شنود (و حتی دیدن) مکالمه‌شان بپردازی! بحثی که کلیشه‌ای تمام عیار از گپ‌و‌گفت‌هایی آشناست که با وجود فراز و فرودش نشانی از تبدیل شدن به مشاجره ندارد . حال وقت آن است که اتفاقی خارج از موضوعات داخل بحث ، چالش مورد نیاز برای رو‌ در روئی عریان پرسوناژها را فراهم آورد و ...
اگر متنم ادامه می‌یافت ، چه به نقد چه به روایت ، تکراری ناقص و مبتدیانه از متون سایر دوستان می‌بود، ناگزیر به ذکر نکاتی در رابطه با دیالوگ‌های ترکی بسنده می‌کنم .
فارغ از تمام تعابیری که سایر عزیزان - بیشتر از دید ناآشنایان با ترکی - از دلیل استفادۀ کارگردان از زبان ترکی دارند، من لحظات مکالمۀ آیدین ... دیدن ادامه ›› و پوریا را فضایی امن برای آیدین می‌بینم که بدون دغدغۀ نفهمیده شدن و بدون نیاز به پنهانکاری ، اندیشۀ خود را به زبان می‌آورد و گویی هر آنچه که به زبان مادری‌اش می‌گوید ، حداقل کمی ، خالص‌تر از آن چیزی‌ست که به زبان مفهوم برای همگان (دنا و مخاطبین) می‌گوید . جایی که باید مفاهیم را با لعاب قابل هضم‌تری در اختیار سایرین بگذارد از پوریا می‌خواهد فارسی حرف بزند ولی در آنجا که باید خواست واقعی‌اش را بی هیچ ملاحظه‌گری در میان نهد ترکی سخن می‌گوید :
"بیلَسینه دنن اگر تابلونو گتدی دانیشاروخ بیر یولا گویاروخ . اگر یوخ ، گوتولار! هر نه گوتولار!"
... و نمی‌داند که سخن بی رنگ و لعابش هم فهمیده می‌شود
(پوریا: آیدین میگه ...
دنا : فهمیدم ، خودم فهمیدم!)
... و حتی بیشتر قابل هضم است! (پردۀ پایانی)