نمایش خیلی خوبی رو امشب دیدم فقط ایکاش زمانی که مردم ما این قدر روی کاربرد خندهدار لهجهها حساس شدن دیگه بیشتر این زخم ایجاد شده در احساسات اجتماعی رو ناسور نکنیم.
اما موضوع تسلط پول و پولدارها بر نظام آموزشی به نظر من خیلی موضوع مهمیه که نسبتا بهخوبی مطرح شده بود. در ضمن بهخوبی به نمایش دراومده بود که امنیت روانی و امنیت جانی کودکان در مدارسی که بدنهٔ آموزشی اون مدارس بهمانند مدرسهٔ مطرح در این نمایش از گروهی آدمهای شاید بتوان گفت لاابالی و بدفرهنگ و ریاکار و ظاهرفریب تشکیل شده باشه به نحوی تأسفبار در خطره. با چنین اوضاعی در واقع فاتحهٔ این نظام آموزشی خوندهاس ...
هیچ گاه فکر نمی کردم از محیطی خسته کننده مثل دفتر مدرسه بتوان چنین فضای پر تعلیق و نگرانی را به وجود آورد .مضامین ،اتفاقات ،و حتی روزمره های یک مدرسه در کنار هم ،چنین جذاب .
برخلاف عرف جامعه امروز ،متن بدون استفاده از جملات رکیک و زننده ،مستقیم مسئله را مطرح می کرد .و تا پایان ما را همچنان در تعلیق "واقعیت چیست؟" قرار میداد ،تا از درون تضادها بتوانیم عمق اجبار و تصمیم غلط مدیر را دریابیم . می فهمیدیم که صرف نظر از تجاوز ،پشت پرده خاطرات ما از نظام آموزشی چه چیزهایی جریان داشته و خود آن افراد بیش از هرچیز نیازمند آموزش رفتار صحیح هستند .
مقایسه همین تضادها بود که گاه بیننده را به خنده وامیداشت . خنده به موقعیتی کاملا جدی ،سخنانی کاملا جدی ،ولی با یک چینش هنرمندانه .
به نظرم حتی یک دیالوگ بیهوده در کل نمایش شنیده نمیشد و از این جنبه می بایست نویسنده را تحسین کرد .همه جملات کاملا در راستای پیشبرد داستان و شناخت شخصیت ها گفته میشد .ظرایف کلام کاملا منطبق بر جایگاه و ویژگی های شخصیت ها بود .
بازی های قشنگ ،کارگردانی خوب و متن قوی همه "آقای مدیر" را چنین دیدنی کرده بود . لذت تماشای موقعیتی نگران کننده ،از دل محیط آرام دفتر مدرسه .