در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش الف مثله عبد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:21:12
امکان خرید پایان یافته
۱۵ تا ۲۵ اسفند ۱۴۰۲
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۲۵ دقیقه
بها: ۱۵۰,۰۰۰ تا ۲۵۰,۰۰۰ تومان
+ ۱۰% مالیات ارزش‌افزوده  |  جزییات
ردیف ۱ تا ۵: ۲۵۰.۰۰۰ تومان
ردیف ۶ تا ۸: ۲۳۰.۰۰۰ تومان
ردیف ۹ تا ۱۲: ۲۰۰.۰۰۰ تومان
ردیف ۱۳: ۱۸۰.۰۰۰ تومان
ردیف ۱۴: ۱۵۰.۰۰۰ تومان
خلاصۀ تکه تکه شدۀ داستان درباره پدری مستبد به نام ابراهیم پانزدهم است که قصد دارد به هر طریقی فرزند خود به نام عبد شانزدهم را مطیع خویش گرداند.
  • درهای سالن ۱۵ دقیقه مانده به زمان اجرا باز می‌شود.
  • برای مشاهده نشانی پارکینگهای نزدیک پردیس تئاتر شهرزاد و بوتیک تئاتر ایران لطفا اینجا را کلیک نمایید.

عکس‌های پایه

نمایش الف مثله عبد | عکس

ویدیوها

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو،‌ بعد از سفارت ایتالیا، شماره ۷۶
تلفن:  ۶۶۷۶۱۴۲۳ - ۶۶۷۵۱۰۴۶ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۸۴ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۷۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایشی بسیار زیبا!
میزانسن عالی، بازیها عالی و پیام نمایش هم عالی!
آیا همانطور که وکیل دختر گفت قاتل اصلی پدر است؟
اگر مادر، ملک خانم، قاتل ... دیدن ادامه ›› است و تازه این قتل دومش است، جه کسی او را به این روز انداخته است؟
نقش جامعه و حکومت در جنایت مادر و دختر چیست اگر مادر با تمام تلاشش حتا اجاره خانه را نمیتواند بدهد؟
و در نهایت اگر عشق ورزی آزاد بود و دختر و‌ پسر عقده ای نشده بودند آیا برای رفع کمبودهای مادی بایستی قتلی رخ میداد؟
و چه قانون‌ مزخرفی که تنها با اعدام صورت مسئله را پاک میکند بجای اینکه چاره اساسی بیابد. قانون اخیر حفظ حجاب و عفاف هم از همین دست مزخرفجات است!
خطر لوث شدن:.
.
.
.
.
.
‌.
دیالوگ:
((_از کجا فهمیدید که مرده؟
-از اونجا که دیگه پدرشو صدا نزد))
اینجای نمایش دیگه فرو ریختم
ایدئولوژی (پدر خانه) سعی در کنترل کورکورانۀ نسل نوظهور (فرزند خانه – عبد) دارد. نسلی که در پی شکستن قانون (فرار از مدرسه) است، در کودکی بابت ... دیدن ادامه ›› گریز از قانون تنبیه می شود و در جوانی بابت مشارکت در رسانه (مسابقه تلویزیونی) مجازات می گردد. اما سرانجام با کمک تکنولوژی می تواند ارتباطش را از مرزهای سفت و سخت خانه اش فراتر ببرد. ارتباطی افسارگسیخته که در آن سوی دیگرش نیز انسان هایی بیمارتر انتظارش را می کشند. در این جامعۀ تماماً بیمار، نسل جدید بی اختیار مُثله (تکه تکه) میشود. حال قانون وارد بازی میشود، قانونی که در هیچ کجای قصه نقشی موثر ایفا نکرده بود، این بار نه برای پیشگیری بلکه برای مجازات وارد میدان میشود (همان مسیری که قبلا ایدئولوژی طی کرده بود). و عجبا که قاضی این دادگاه همان معلم و مجری مسابقه است که شاهد تمام سیر نزولی آن نسل سوخته تا لحظۀ مُثله شدن بوده است. حال وکیلی به نام الف با جنسیتِ سرکوب شدۀ زنانه اش وارد میشود و یک تنه در برابر این قانونِ از پیش نوشته شدۀ ایدئولوژی زده می ایستد. گویا شکستن این قانون تنها توسط خود قانون ممکن است، توسط مباحثه و مذاکره، توسط کلمات. و چه نام فوق العاده ای برای این نمایش فوق العاده انتخاب شده است: الف (نقطۀ آغاز حروف الفبا و کلمات) + مُثله (تکه تکه کردن) + عبد (انسان عبادت کننده).
نمایش الف مُثله عبد از خوب های تئاترمان است. نسبت به اجرای پیشین دادگر (فریز مکبث) قدم ها جلوتر است. بازی های کار شده و میزانسن های پیچیدۀ دادگر در سرتاسر نمایش جولان می دهند. احتمالاً تاکنون دادگاه های زیادی را در سینمای کشورمان دیده باشیم، از میخواهم زنده بمانم تا جاندار و من مادر هستم و اخیرا در جشنواره فجر فیلم بی بدن را دیدم که اتفاقا از منظر موضوع بسیار شبیه به این نمایش بود. نکته اینکه یا تئاتر ما خیلی از سینمای ما جلوتر است و یا سینمای ما خودش را در نطفۀ رئالیسمی کلیشه ای خفه کرده است. در وصف نبوغ نمایش همین بس که زمانی که عبد (عنصر مطیع و عبادت کننده) مُثله میشود، از آن پس تمامی دیالوگ ها نیز تقطیع شده عرضه می شوند، در دادگاه همه چیز تکه تکه شده و کوتاه کوتاه بازگو می شوند (درست برعکس عموم دادگاه هایِ سینمای ایران). ایده ای بکر و درخشان، اینکه همزمان که قهرمان مُثله می شود، این مُثله شدن و تکه تکه شدن در دستور زبان نمایشنامه هم اتفاق بیافتد. اعتراف میکنم که میان دادگاه از ته دل به نویسنده دست مریزاد گفتم. الحق که تماشای این نمایش می تواند یک کلاس آموزشی باشد برای هنرجویان ادبیات نمایشی.
بازی ها و طراحی صحنه از دیگر نقاط قوت نمایش است، میزهایی حجیم (محل تصدی مسئولین و قانونگذاران) که گویا انسان ها را در خود مچاله کرده اند. جابجایی میزها روان است و حرکات گروه بدن بی نقص است. عموم بازی ها خوب و بیش از خوب هستند. در نیمه اول پورکریمی و دلارام خوب اند و قبادی و مادر کاراکتر دلارام عالی هستند. نیمه دادگاه شاید برای برخی تماشاگران کشدار و طولانی باشد اما چنانچه هر کارگردان خبره و هر تماشاگر باهوشی آن را به نظاره بشیند، به وضوح درمی یابد که چه بازیگر توانمندی است این صدف اسپهبدی. نقشی فرسایشی و سخت را با چنگ و دندان تا یک ساعت با خود می کشد. دادگر نیز همچون رهبر این ارکستر صد تکه، زیرکانه تعادل را در جای جای صحنه با بازی اش حفظ کرده است.
لکن متاسفانه نمایش ضعفی دارد که آن را از مرز یک اثر بی بدیل دور میکند. آن هم هدایت واکنش بازیگر پدر به نسبت هامارتیای نمایش است. پس از مُثله شدن عبد، پدر عبد شدت واکنشش نسبت به کنش مثله شدن واقعگرایانه نیست. گویا ما در حال نظارۀ او در چند ماه یا شاید چند سال پس از ماجرای قتل هستیم. در طول دادگاه هرگاه چشمم به ایشان می افتاد بیش از آنکه شبیه به پدری باشد که فرزندش را تکه تکه کرده اند، شبیه به کارمند دادگستری بود که از سر اجبار در جلسه حظور دارد و بی تابانه منتظر سوت پایان و لمیدن در سرویس اداره است. این ضعف به ظاهر کوچک، درواقع می توانست در مسیری برعکس به نقطه قوت دادگاه هم در جذابیت و هم در تحمل تماشاگر تبدیل شود.

با امید تمدید این روزهای کوتاه و با آرزوی موفقیت برای استاد دادگر عزیز و گروه پر تلاششان