همسایه ها!فرمان رفته چنین است:
روزی،به وقت،درلحظه موعود
تشنه به خون،دو ماهی فولادین
بی رودخانه،بی فلس
خاموش از نیام ها،بیرون همی خزند
تا دو مرد عاشق
فرمان سرنوشت به پایان همی برند
در لحظه ی موعود
تشنه به خون دو ماهی فولادین
که غافل در گوشت می فشارند دندان
و می نشینند آنجا آرام
که ریشه تاریک فریادها
به لرزه درآید
همسایه
... دیدن ادامه ››
ها!
(فکر میکنم ترجمه احمد شاملو باشد)
این شعر بهانه ای بود جهت بزرگداشت گارسیا لورکا و نیز تکریم و تعظیم بر استاد رفیعی که این شاهکار لورکا را با هنرنمایی کم نظیر بازیگران توانمندش چنین زیبا و بی نقص بر صحنه تئاتر جاودانه کردند
علی رغم کیفیت بد صدا چنان غرق تماشا بودم که اصلا متوجه زمان نسبتا طولانی آن نشدم!