روایت خانوادههای نه چندان خوشبخت
محمدحسن خدایی
نمایش «از بیرون» ایدهای کمابیش جذابی دارد اما در روایت و اجرا، ناکام میماند. ماجرا در رابطه با اتاق خوابی زوجی است که بسته مانده و تلاش شخصیتها برای باز کردن آن به سرانجامی ختم نمیشود. گویی کسی داخل آن اتاق حبس شده و مرد خانواده هراس دارد که اعضای خانواده، همسایهها و مهمانانی که قرار است سر برسند از قضیه مطلع شده و او را گرفتار مخمصه کنند. روایت شصت دقیقهای سید محمد مهدی هوشیار در مقام نمایشنامهنویس، استفاده از همان الگوهای تکرار شونده این سالهاست در بازنمایی یک خانواده طبقه متوسط. بحران اخلاقی اعضای خانواده، رازهایی که پنهان مانده و حال یک به یک و در یک زمان کوتاه در حال آشکار شدن است. نمونههایی موفق این قبیل روایتها را در آثار محمد یعقوبی و افروز فروزند و...خیل انبوهی از نویسندگان و کارگردانان میبینیم.
مشکل اجرای حمید عبدالحسینی در بازنمایی کردن مناسبات یک خانواده و ناکامی در آن، در این رویکرد رئالیستی به روایت و از قضا ناکامی در رئالیستی
... دیدن ادامه ››
بودن است. یعنی با اجرایی روبرو هستیم که میخواهد به شکل دقیق مناسبات شخصیتها را نشان دهد، اما توان این دقت را نمییابد.
از منظر محتوایی، اجرا میتواند ایده خود را به امری سیاسی و رادیکال بدل کند. اما نکته اینجاست که مسئله روایت همان مکانیسم افشاگری اعضای خانواده و نابود کردن یکدیگر است و در ادامه ایده اولیه باز نشدن در کنار میرود. فیالمثل اگر ایده باز نشدن در اتاق خواب با شیوه اجرایی انتزاعیتری همراه میشد و از این حجم هیاهو و فضای پر تنش کاسته میشد، میتوانست وجهی استعاری و سیاسی به خود گیرد. اما اجرا مدام بر وجه تنشآلود روابط و مناسبات میافزاید و اجازه نفس کشیدن به تماشاگران را نمیدهد. حتی بازیها هم فاقد ژست و تمایز است. سالن کوچک محراب اجازه برای فضاسازی نمیدهد و خانهای که بازنمایی میشود حسی زیباشناسانه انتقال نمیدهد. که البته این مربوط است به مسائل مادی و یحتمل غیاب یک سرمایهگذار و تهیهکننده حرفهای.
ای کاش گروه اجرایی نسبت خود را با زمانهاش از طریق نوع روایت، شیوه بازنمایی و باور به شکلی از زیباشناسی روشن میکرد. اگر عاملی که در اتاق خواب گرفتار شده یا پنهان گشته، بتدریج و به مانند آثار پینتر یا یونسکو تبدیل به امری هیولاوش میشد، تماشاگران هم تجربه یک فضای هولناک و ناآشنا را از سر میگذراندند و هم در ادامه تمایل بیشتری برای روش شدن ماجرا از خود بروز میدادند. لحن اجرا به سمت کمیک و هیستریک بودن تمایل داد و زوجها به مانند ماشین افشاگری مدام در حال تخریب و آشکار کردن رذائل اخلاقی یکدیگرند. گروه اجرایی از یاد میبرد که اغلب روایتهای موفق و جذاب، سویه پنهانکاریشان بیش از این حجم از افشاگری است. آن هم در یک زمان بسیار محدود. آثار یون فوسه پیشنهاد خوبی است برای نمایشنامهنویس این اجرا.
گویا نمایش از بیرون محصول کار دانشجویان سوره است. دوستان توجه داشته باشند که اتصال به سنت تئاتر دانشگاهی/دانشجویی که مهمترین آثار هنری این سالها از دل آن بیرون آمده، مسئولیت گروههای جوان را فزونتر میکند. بنابراین میتوان پیشنهاد کرد که اجرا از این فرم ناکام رئالیستی فاصله بگیرد و اندکی به امر انتزاعی و مینمال گشوده باشد. بازیهایی که واجد ژست و تمایز و مهارت باشند و از این کلیشه که گویی طبقه متوسط گویا گرفتار بحران اخلاق است و در بزنگاهها، شروع میکند به نابود کردن خود، دست بردارد. بازنمایی این طبقه احتیاج به تمهیدات روایی خلاقانه و پیچیدهتری است. اصغر فرهادی را به یاد بیاوریم.
در باب اجرای نمایش «از بیرون» بیش از این میشود نوشت، اما گروه اجرایی احتیاج دارد که با تمرین بیشتر، و با نمایشنامهای که به تخیل دامن زند و از بازنمایی زندگی روزمره به این شکل رئالیستی و خام دست بردارد، خود را بیش از این به عنوان یک گروه جدی و خلاق، معرفی کند. لحظهای که روایت آن ابژه «از بیرون» مو بر تن آنان که در داخل نشستهاند سیخ کند.