در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش بهار شکنی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:51:44
امکان خرید پایان یافته
۲۷ شهریور تا ۲۲ مهر ۱۳۹۸
۲۰:۳۰  |  ۵۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
بهار در تلاش است که خاطره‌ی خود را درون ذهن مردی که در حال سقوط در لایه‌های تاریک و عمیق فراموشی‌ست، نگه دارد.
  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

گزارش تصویری تیوال از نمایش بهار شکنی / عکاس:‌سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش «بهار شکنی» روی صحنه می‌رود

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش صحنه‌ای بی‌پیرایه اما فرم روایی پیچیده‌ای دارد و حرکات مداوم گفت‌و‌گوها در زمان، بن‌مایهٔ نمایش را ساخته‌اند. مضمون نمایش خاطره است و فقدان، ... دیدن ادامه ›› و البته این از دست دادن دلایلی ناشناخته دارد هرچند اشاره‌ای گذرا به افسردگی و بیماری می‌شود اما نباید به‌سادگی به این اشاره‌ها بسنده کرد و عمق کار را تقلیل داد. ابهام و تاریکی ذهن شخصیت‌ها پس‌زمینه‌ای ضروری برای طرح چنین موقعیتی است و به گمانم نمایش در ترسیم این فضا موفق عمل کرده است.
ابرشیر و امیر مسعود این را خواندند
مریم اسدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

"سپید کم عمق"

بهارشکنی روایت مردی با زوال مغزی و اختلال در حافظه‌ی کوتاه‌مدت است .. مردی که در وانفسای فراموشی‌های مکرر، عشق را ... دیدن ادامه ›› تجربه می‌کند و این عشق تنها پیوند او با دنیایِ گذرایی می‌شود که هرروز بخش مهمی از او را به تاراج می‌برد.
فریبرز کریمی در همکاری دیگری به نویسندگی محمد حسین معارف، موضوعی را به صحنه آورده است که فراز و نشیب چندانی ندارد. درامی با تعلیق و شکست زمانی که ایده اصلی‌اش را پیشتر در ساخته‌های سینمایی متعددی دیده‌ایم و از این رویارویی، تماشاگر با سوژه‌ی بکر و جدیدی مواجه نیست. داستان پیچ و خمی ندارد. در سادگی هرچه تمامتر، آشنایی مردی ایرانی و مهاجر درکشوری خارجی با مشکل در حفظ وقایع روز، و اختلال در حافظه‌ی کوتاه‌مدت، با دختری هموطن روایت می‌کند که چگونه علی‌رغم احساس قوی و عاشقانه‌ای که میان آنان شکل می‌گیرد با وجود فراموشی‌های مکرر ، پس از مدتی به جدایی آنان ختم می‌شود. به نظر می‌رسد نویسنده جدای از بازنمایی تجربه‌ی این وقفه‌های حافظه و دوباره صفر شدن آن، تمرکزش بر اتفاق عشق دراین سکون و وقفه‌های فراموشی‌ست.
مردی که اگرچه وقایع چند ساعت گذشته‌اش را بکلی فراموش می‌کند اما احساس عشق و دوست داشتن‌ش را بیاد می‌آورد. و این تاکیدی بر قدرت و عصیان عشق در برابر هر زوال و نابودی‌ست.اگرچه دست آخر، این نقصان تا وسعت زیادی پیش روی کرده و سهم عشق را نیز تصاحب می‌کند.
متن می‌خواهد با دیالوگ‌‌های غیرخطی، با دست‌یابی به منبعِ سیال تصاویر ذهنی در قالب کلمات و در اجرا با استفاده‌ از دو بازیگر برای هر کاراکتر زن و مرد و اکت‌های متحرک، قاب‌های تصویری بسازد و با نفوذ به لایه‌های زیرین‌ترِ جریان، به شکلی بازنمایی کند که فرم جذابی ارائه شود. اما بااین‎حال فاقد عناصر ویژه‌ و ربط دهنده‌ی عمیق در جهت خلاقیتِ نویی‌ست که غیر تکراری بودن فرم و محتوا را ایجاد کرده و به صحنه بیاورد. هیچ نوع گره یا لایه‌های دیگری به متن اضافه نمی‌شود تا لااقل تماشاگر با درگیرشدن با آن ویژگی کشف را از یک اجرای تخت، از آن خود کند. و اجرا هم در قالبی ارائه نمی شود که زیبایی بصری و دراماتیکی قابل قبولی را تأمین کند.
"بهارشکنی" در طراحی صحنه در مینیمالیست‌ترین موقعیت‌ست، قرارداد اجرای نمایش بر کف‌پوش سفیدی‌ست که تداعی حافظه‌ی مردست که پس از گذشت زمانی کوتاه، یکدست و سپید می‌شود.. درحین اجرا بصورت محدود و کوتاه از تصاویر متحرک انیمیشنی استفاده می‌شود که البته کارکرد خاصی ندارد.
بازیگران در سطح یکسانی نقش هایشان را ایفا می‌کنند و اگرچه در بیان دیالوگ‎ها مسلطند اما فقدان انرژی لازم در محتوای متن، اجازه‌ی درگیرشدن مخاطبان را با کاراکتر نقش‌آفرینان نمی‌دهد. و ارتباط معناداری برای درک وضعیت موجود پیش نمی‌آورد.
"بهارشکنی"، اگرچه از نوعی اختلال غم‌انگیز زوال مغز و حافظه که بدلایل زیادی برای افراد رخ می‌دهد، سخن می‌گوید، اما قادر نیست تنش و بحران حاصل از آن را در اجرای خود اظهار و منتقل کند. ارتباط احساسی که براحتی در همان روز نخست آشنایی، شکل می‌گیرد و در ادامه و با گذشت زمان، خستگی و انصراف یکی از طرفین را که مجبورست مدام تمام وقایع را برای فرد مورد نظر یادآوری کند، در چند جمله و تکرار آنان، خلاصه می‌شود.
نقص در بهارشکنی، ایده‌ی تکراری و عدم پرداخت قوی و مهیجی‌ست که قادر باشد لااقل در فرم ارائه و انتقال آن نوآوری وخلاقیتی نشان دهد و تماشاگرش را به ساحتی از سوژه‌ی موردنظر و نیروهای احساسی و عاطفی مطروحه ببرد که واکاوی‌های متفاوت‌تری از آنچه در خارج از صحنه با آن روبروست بدست بیاورد.
اجرای پیشین فریبرز کریمی به نام نقاشی اشر، با لحاظِ تفاوت‌های بسیار، نسبت به اجرای اخیر، در بسیاری از موارد وعناصر نمایش، وحتی کارگردانی، جلوتر و قوی‌تر از بهارشکنی‌ست. و به نظر می‌رسد بهارشکنی، تنها صرف ارائه‌ی اجرایی تجربی شخصی ، برای گروه اجرایی تلقی شده است.

نیلوفرثانی
نشر در سایت هنرنت
https://www.honarnet.com/?p=5945
اینو ندیدم ولی نقاشی اشر رو خیلی دوست داشتم. مرسی از توضیحات کامل زنده باشید خانم ثانی
۱۸ مهر ۱۳۹۸
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
درود زهره جان . منهم نقاشی اشر رو کارکمدی فانتزی جذاب و قوی دیدم که مشتاق دیدن این اجرا شدم .. البته فضاها کاملا متفاوته و البته بهارشکنی به نظر تجربی تر و سهل گیرانه تر به نظر می رسید.
ارادتمندم عزیزم
۱۸ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در یک کلام خلاصه شود:
تئاتر تکنیک که محتوی لنگ می زند.
از هر بابت به نو آوری ها در میزانسن، نحوه روایت و نورپردازی اشاره کنیم که بسی دلنواز ... دیدن ادامه ›› و زیباست، از بابت محتوی سمت و سوی دقیقی در روایت احساس نمی شد.
این تناقض و عدم تطبیق مناسب سبب سردرگمی و پیچیدگی تصنعی شده و در انتها مخاطب نمیداند در مورد چه باید فکر کند.
نویسنده اثر من را یاد فیلم ماهی و گربه از شهرام مکری می اندازد که در تکنیک فوق العاده ظاهر شده اما در داستان کمی ضعیف مانده. اما همین کارگردان در فیلم هجوم خود پیشرفت خوبی کرده. امیدوارم این نویسنده نیز در آثار بعدی خود بتواند این خلا را پر کند و شاهد نمایشی بی نظیر از او باشیم.
به تیم این نمایش خسته نباشید عرض می کنم.
میترا و ثمین مهاجرانی این را خواندند
NetHunter این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید