مروری بر نمایشهای در حال اکران سالن مولوی
روزنامه سازندگی سه شنبه 28 دی 1400
در سالن اصلی تالار مولوی نمایشِ «برنده سهمی نمیبرد» به کارگردانی کیهان پرچمی، از 19 دی در حال اجراست که موضوعِ ویژهای را دنبال میکند. با نگاهی به بروشور اجرا که پیش از ورود به سالن، بین تماشاگران توزیع میشود، میتوان فهمید که با اثری فلسفی هنری روبرو هستیم. با توجه به گزیده گفتارهای والتر بنیامین، و اشارات کارگردان در یادداشتی درباره کار، میتوان به خط سیری از متن رسید که بیارتباط به تاریخ نقاشی و تلفیق آن با تئاتر نیست.
برنده سهمی نمی برد، دنیایی از ارتباط سه نفر را ترسیم میکند که بر بازنمایی خشونت پایهریزی شده است .. استاد دانشگاهی که رابطه دوستانهای با دانشجویان سابق خود دارد به منزل آنها میرود و در گفتگوهای پیش آمده بین آنها، به چند وجه خشونت در روابط بین آدمها اشاره و پرداخته میشود. خشونت استاد و دانشجویان در محیط آموزشی، خشونت بین دوستان و خشونت زوجها.
در دنیایی که همواره نوع و شکلی از روابط بین افراد در محیطهای اجتماعی و جمعی اجتناب
... دیدن ادامه ››
ناپذیر است، مناسبات آنان ناخودآگاه به سمتی پیش میرود که وجوهی از خشونت قابل بازنمایی است. و آنقدر این خشونتها در اجتماع انسانی، تکرار شده و بیتوجه به ماهیت آن، عادیسازی میشود که دیگر کمتر کسی آن رفتار و اعمال را مصادیقی از خشونت قلمداد میکند؛ در مرحله بعد او خود، همان رفتار توام با خشونت را با دیگران خواهد داشت و این چرخه با قدرت بیشتر، تمام جامعه را فرا خواهد گرفت.
کیهان پرچمی در طراحی حرکات فیزیکی بازیگران و میزانسهایی که تاکید بیشتری بر شکل تقابلی آنان دارد، در کنار ترسیمی از قابهای هنری، از فیگورها و ژستها، بدن را بهعنوان یکی از مهمترین ابژههای خشونت در رأس قرار میدهد. بدن بخش مادی و قابل دید از منظر بیرونی، بعنوان بستر افشاکنندهای از تحمیل خشونت، از پرتشدن، کتکخوردن، مورد تجاوز قرار گرفتن تا بخش غیر مادی بدن یعنی روان و ذهن، از نقض حریم خصوصی، تا بیاعتمادی، خشونت کلامی، و آسیبهای روحی، مورد قضاوت و سنجش ناظران بیرونی، در روایتهایی مورد نظر قرار میگیرد.
اگرچه«برنده سهمی نمیبرد»، اذعان دارد که ظرفیتهای تئاتر را در تاریخ نقاشی و هنر تجسمی بازنمایی کرده و حتی دربارهی آثار نقاشی صحبت بهمیان میآید، اما در عین حال صحنه فاقد هر نوع بکارگیری عینی از حضور این مضمون است..یعنی اگر توضیحات بروشور را نخوانده و یا درنظر نگیریم، این ارتباط چندان محسوس نیست، و این خود بیانگر نوعی مغفولماندگی در عرصه تبلور این تلفیق و ظرفیتسازی ست.
مفاهیم مورد نظر در اجرا، در کلیتی از روابط و خشونت قابل ردیابیست با این حال برای فهم عمیقتر و روشنتر آن تماشاگر به وضعیت روشنی نمیرسد شاید درهمآمیختگی قطعات و دیالوگها، این مرز و تفکیک را ایجاد نکرده و وضوح آن را کم میکند. روایتها آنقدر در هم مداخله میکنند، که خط اصلی گم شده و به نوعی تخیل و فانتزی نزدیک میشود با اینحال به یمن بازیهای خوب و اندازه بازیگران، اجرا میتواند قابل قبول باشد، هر چند برای رسیدن به نقطهای از پختگی و کمال، هنوز نیازمند تجربهورزیست.
همزمان، در سالن کوچک تالار مولوی، نمایشی از امیرحسین بریمانی " شب شک" نیز در حال اجراست که هر شب با یک داستان متفاوت اما با کانسپت یکسانی از روابط سلسلهمراتبی افرادی در یک اداره، به شیوهای نزدیک به بداههپردازی به مخاطبان ارائه میشود. که شاید اطلاعرسانی آن پیش از نمایش به مخاطب، گرهگشایی درست و لذت جذابی را رقم بزند اما بهمین دلیل بداهه گویی، با موقعیتهای غیر قابل پیشبینی مواجه میشویم که بیش از آنکه نمایشی تمرینی و کارشده قلمداد شود، شاهد موقعیتهای خلقالساعهای هستیم که حتی در آن بازیگران نمیتوانند خندهاشان را کنترل کنند و این با تصور و پیش فرضِ تماشای یک اثر تمرین شده، تناقضی ایجاد کرده و مسیر درک و لذت تماشاگر را مختل میکند.
شاید شب شک در نوع خود تجربهایی جذاب باشد که قواعد معمول و مسلط را میشکند و تبحرِ گروه اجرایی را در بازنمایی قدرتِ اجرا و بازی و حفظ موقعیت کاراکترها در لحظه به معرض میگذارد، اما به نظر میرسد برای مخاطب چندان خوشایند نباشد که قادر به همراهی و قرارگرفتن در هسته اجرا و متن به طور جدی نیست.
هر دو اجرای فعلی تالار مولوی، برگزیدگان جشنواره دانشگاهی و در خور توجهند.
نیلوفرثانی