در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش بیگانه در خانه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:04:14
امکان خرید پایان یافته
۰۱ دی تا ۰۷ بهمن ۱۳۹۸
۱۸:۳۰  |  ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۶۰,۰۰۰ تومان

شبکه‌های اجتماعی تئاتر مستقل تهران: اینستاگرام

مکان

ضلع شرقی چهارراه ولیعصر (تئاترشهر)، خیابان رازی، نبش کوچه زندوکیل، پلاک ۵۰ (خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو، خیابان رازی، نبش کوچه زندوکیل، پلاک ۵۰)
تلفن:  ۶۶۹۷۹۷۴۱

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بیگانه در تئاتر
این لپ‌تاپ من است که با آن تایپ می‌کنم. برند لپ‌تاپ من msi است که از قضا به نوعی مخفف نام من است Maryam Sadat Imami. من در طول ... دیدن ادامه ›› هفته به تئاتر رفته و با لپ‌تاپم نظراتم را در مورد تئاتری که دیدم می‌نویسم. من در تاریکی سالن با کسی حرف نمی‌زنم مگر اینکه سپیده باشد (او خودش گفت سپیده است و در تاریکی با من حرف زد. هیچ‌کس به ما نگفت هیس چون چهار دقیقه و چند ثانیه فرصت داشتیم بفهمیم چه کلاهی سرمان رفته). من الان با لپ‌تاپم که روی لپ نیست و روی دسک است دارم تایپ می‌کنم. سپیده اتفاقن سبزه بود! من از لب‌هایش خوشم آمد اما کلاه بافتنی‌اش را دوست نداشتم. من با دو انگشت تایپ می‌کنم چون تایپیست نیستم. من الان دارم کار سید محمد مساوات را به زبان جمله ترجمه می‌کنم و این‌کار را با کی‌بورد لپ‌تاپم انجام می‌دهم. به‌خدا دیشب در تاریکی سپیده با من حرف زد. سپیده بیا خودت زیر این مطلب شهادت بده. من خط چشم تو را هم دوست داشتم اما کلاهت قشنگ نیست. این چیزی که می‌خوانید نشان می‌دهد من نارسیسیسم (SSs) دارم. من فکر می‌کنم لپ‌تاپ msi من مهم است. من فکر می‌کنم کی‌بورد لپ‌تاپ من مهم است. من فکر می‌کنم الان سپیده که در تاریکی با من حرف زده باید خیلی خوشحال شود که اسمش اینجاست. من خودشیفته هستم و این میزان از بیماری ریشه در کودکی تروماتیک و پر از تحقیر من دارد. این واکنش روانی من به حقارت ذاتیم است. اما راهش را یاد گرفته‌ام. آن دُمِ کلفتی که روی پوستر بیگانه در خانه دیدید دم کلفت دوستان من است. من با کمک آنها یک "نام" می‌سازم. که سپیده نیست. نوید است. پیام‌های خوش برای من و فقط من دارد. این نام می‌آید و من به‌وسیله‌ی آن حقارت کسانی که نگاهم می‌کنند را نشانه می‌روم و آنها مرعوب شخصیت برتر و توان ذاتی و خلاقیت بی‌حد و حصر و ایده‌پردازی ناب من و خیلی توانمندی‌های دیگری که دارم و حوصله ندارم برای شما آنها را با کی‌بورد لپ‌تاپ msi خود که خیلی هم گران است تایپ کنم، می‌شوند. من فیلم فایت‌کلاب را دوست دارم مخصوصن آنجایش که راوی احساس می‌کند تایلر به آن پسر خوشگل نظر دارد و از روی حسادت می‌زند صورت او را با مشت‌های پی‌درپی نابود می‌کند. مخصوصن‌تر آنجایش که تایلر از او می‌پرسد چه حسی دارد و او می‌گوید حس خراب‌کردن یک چیز زیبا و درونش از ارتعاشی شهوانی می‌لرزد. من دوست دارم نام‌ها را از ریخت بیاندازم. من دوست دارم فرم‌ها را از ریخت بیاندازم. من دوست دارم هرچه به غیر از من ریخت دارد بی‌ریخت کنم. همه در تاریکی می‌خندند. همه به خودشان می‌خندند. من هم این داستان آوانگارد را نوشتم تا هرکسی که بگوید این داستان نیست من هم بگویم تو آوانگارد حالیت نمی‌شود و هرکس هم که مغلوب نارسیسیسم (SSs) من شد و گفت این داستان آوانگارد درباره‌ی کاربرد ابزار، نشان‌دادن ماهیت تولید نوشتار، استعاره‌ای از تجربه‌ی والای انسان مقهور تکنولوژی، با استفاده‌ی محیرالعقول از بینامتنیت است، من سکوت کنم تا او در درونش از شهوتی سرکوب‌شده بلرزد. با همه‌ی اینها قلم من از نوشتن نقدی درخور تئاتر بیگانه در خانه به نویسندگی و کارگردانی سید محمد سوامات (SMS) قاصر است. او سیستمی از پیام‌های کوتاه است. او پیامکی از al7 است. او نوید یک چیزی است. یک چیزی که به‌شدت می‌لرزد.
instagram.com/mim.imami | virgool.io/@mim.imami
من که نفهمیدم چی گفتین!
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
جناب کارآمد
ممنون :) حیف که در مورد کار "مساوات"، "عدل" برقرار نشد! این اثر شایسته ی هیچ کدام از جوایزی که به او هدیه دادند نبود!
۲۲ بهمن ۱۳۹۸
بی عدالتی محض
۲۲ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر تیتراژ نبود چه چیزی را از دست میدادیم؟ (نه صرفا در مورد این نمایش)
اگر ندانیم چه کسی چه کسی را بازی کرده؟
(من فکر میکنم مخاطب تصویری بکرتر ... دیدن ادامه ›› از نقش ها خواهد داشت، در ایامی که خواسته یا ناخواسته بسیار بیشتر از آنچه که لازم است از هنرمندان و اساسا دیگران می دانیم.)
اگر اسم ها را ندانیم آیا نقش ها اصیل تر نیستند؟
اگر شهرت و کلاسی نباشد آیا فقط آنها که هنر را می ستایند به آن روی نخواهند آورد؟
(هرچند این روزها دیگر برای مشهور شدن هنرمند بودن اساسا لازم نیست)
در مورد نمایش:
با دیدن پرده و ویدئو پروژکتور حدس زدم از آن نمایش سخت ها در پیش است که باید ۲ چشم دیگر برای دیدنشان عاریه کنی، اما خلاقیت به جا و در حدی در کار بود که مجذوب شدم.
ورود و بازی فیلم بردار جذبه را دوچندان کرد.
در مورد نمایش نامه و مضمون حرفی ندارم که بود آنچه بود.
آنچه بد بود: نحوه ی اجرای دیالوگ ها؛ حفظ تسلسل بیان اکثر دیالوگ های بین زن و مرد به گونه ای رخ داده بود که انگار قبل از بیان شدن حرف یکی پاسخ دیگری آماده بوده.

توصیه می شود. از دست ندهید.
دوست داشتم بتونم تو اون خونه قدم بزنم.
امیرمسعود فدائی این را خواند
سپهر امیدوار و شاهین این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تصویری که به صورت زنده فیلبرداری میشد و روی پرده، نمایش داده میشد از ابتدای نمایش تا صحنه بیهوش شدن زن در کف اتاق (که من فکر میکنم در آن صحنه در حال خواب دیدن بود) سیاه و سفید بود. بعد از به هوش آمدن زن تا پایان نمایش تصویر روی پرده رنگی شد. کسی تعبیری برای این مورد دارد؟
به نظر من به نوعی به سینمای کلاسیک و سینمای مدرن ربط داره ...اصولا نمایش تقابل و تعامل مدرنیسم و کلاسیسیسم بود اگر فرصتی بشه دوست دارم مطلبی براش بنویسم
۲۹ دی ۱۳۹۸
اگر اشتباه نکنم بعد از تغییر نفر فیلمبردار دوباره سیاه و سفید شد .
به نظر من میتونست نگاه نویسنده از تغییر شخصیت باشه .
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید