«تصرفِ چرکِ عشق»
در سالن کوچک مجموعهی شهرزاد، نمایشی در حال اجراست که داستانی رئال از خانوادهای ایرانی دارد. خانوادهای که در آستانهی ازدواجِ تنها دخترشان، وارد سری جریاناتی میشوند که در نهایت فرجام خوشی ندارد و آنچه باقی میماند رد پای چرکی از روابط بیمار و فروپاشی خانواده است.
دختر خانواده چند روز پیش از مراسم عروسیاش ، دچار بیماری شدیدی شده که حال روحی و جسمی خوبی ندارد و حتی نمیتواند نامزد خود را ببیند؛ این وضعیت، به تنشهای زیادی میانجامد که دست آخر روشن میشود مادر خانواده برای آنکه دخترش از او دور نشود به او داروهای آرامبخش قوی میخورانده تا نتواند حواس و توانی مناسبی برای انجام مراسم عروسی داشته باشد. شاید این اصلیترین موضوعیتِ نمایش از قربانیشدن دختریست که توسط مادری با اختلالات شدید روانی، و وابستگی عاطفی افراطی و بیمارگونه، تا مرز نابودی کشیده میشود. تا جایی که منجر به فجایع بیشتر و حتی جنایت میگردد.
غافلگیری متن، یعنی تا جایی که مخاطب همچنان پیگیر آنست که بداند چرا دختر در آستانه عروسیاش بیمار شده و واقعیتِ موجود کدام است و فاش میشود
... دیدن ادامه ››
که نقشهای طراحیشده توسط مادر خانواده است، میتواند به عنوان نقطهی عطف اجرا مورد توجه باشد اما بدنبال آن، و وقایع اغراق شدهی بعدی همچون قتل پدر توسط مادر و زد و بندهای خلافکارانه داماد و پدرخانواده، متن و اجرا را مشوش کرده و این درهمریختگی که با یکدستی منطق ابتدایی همخوانی ندارد، تمرکز تحلیل و ارتباط رویدادها را درهم میریزد و نمیتواند با حفظ تمام روابط، درک مناسبی از علل و معلول موجود داشته باشد.
به نظر میرسد "چرک" بیش از هرچیز در صددست نوعی نظریه روانکاوانه را صورتبندی کند و اختلالات روانی زنی را ترسیم کند که در جایگاه مادر و همسر، به دلیل مشکلاتی که در کودکی و با پدرش داشته، در شرایط بحرانی، تصمیمات نادرست میگیرد. و آنقدر در این رواننژدی درگیر است که از جنایت نیز ابایی ندارد.
هرچند چنین سوژهای، از برانگیختگیهای روانی و اختلالاتی که در شرایطی خاص در افراد بروز میکند و مهارشدنی نیست، میتواند دستمایه متن و اجرایی دراماتیک جذابی باشد، چنانکه تا پیش از این نیز درامهای مشهور بسیاری نیز بر همین مبنا طرح و تحریر شدهاند، اما تنها یک گوشه از این اختلالات را برداشتن و بی مقدمه طرح کردن، کافی نیست و نیازمند پرداخت پیشنه و عواملِ برانگیختگی این وضعیت در کاراکتر مورد نظر و واکاوی نحوه ارتباطی دیگران با او و سایر رخدادهای مورد طرح است. باورپذیری این سلسله اتفاقات که هرکدام به تنهایی نیازمند تحلیل و پرداخت زیادیست، در پیِ هم ، زیر سوال رفته و ابهام آفرین میشود.
هیچ پیشنه رفتاری و یا اختلال رواننژندی از "عزیز" مادر خانواده که روابط مختلشدهای با پدر خود دارد، داده نمیشود و به نظر میرسد تا کنون رفتار و عملکردی معقولی داشته، هرچند روابط نه چندان عاشقانهای با همسر خود و در خانواده دارد. با این حال، تک اشارهای که از کودکی او در متن وجود دارد، طبق نظریههای فرویدی، میتوان حدس زد که از همان زمان کودکی با آسیبهای روانی و کمبود عاطفی روبرو بوده که چنین اختلالاتی را بروز داده است.
در کنار این موارد، این حجم از پنهانکاریهای مرد خانواده که در طی چندروز و با دیدن یک سری پیام برملا میشود، مورد تردید است که چگونه تا کنون توسط مادر که زنی به نظر هوشمند است، کشف و فهمیده نشده.
هر محتوایی که از لایه های سطحی روابط افراد عمیقتر شده و مضامینی از گره ها و سمپتومهای روانشناختی را طرح میکند، به سادگی چند اشاره و گنجاندن چند اکتِ روانپریشی نیست بلک نیازمند مطالعاتی علمی و دقیقتری از درونیات و کاراکتر مورد نظر است تا بتوان محتوای طرحشده را با سمت و سویی باورپذیر و عینیتر، منتقل و دریافت کرد. اینکه مادر، از روشِ مصرف دارو برای کنترل و حبس دخترش بهره میبرد، آنقدر عجیب و سست است که در اولین پرسش مخاطب میپرسد که این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت؟ و لاجرم پس از این دوره و برگشت به حالت طبیعی چه راهی پیش گرفته میشود؟ چنانکه در ادامه نیز براحتی این اختفا توسط پدر کشف و منجر به حذف او میشود.
"چرک" واجد موقعیتهای دراماتیک زیادیست، سوژه میتواند براحتی در شکل پرداختی واکاوانه، درخشان و مورد اقبال باشد اما با نقصانهای موجود در متن، و عدمِ ارتباط معنادار کارکردی و مناسب، ریتمی که گاها دچار اُفت و خیز میشود و نبود نورپردازی تاثیرگذار، صحنهای تقریبا خالی، با تاکید بر تنها اکسسوار موجود یعنی بالش، که به نظر میرسد نمادی از آرامش و عاطفه گمشده و حتی برهم زننده صداقت و اعتماد در آن خانواده است، با وجود بازیهای خوب و مسلط به ویژه سودا بختیاری (بازیگر نقش مادر)، نمیتواند به مرزی قابل قبول از یک اجرای کامل برسد. نشانههای بارز از کارگردانی هوشمند در اجرا گم شده و تنها به بازی گرفتن و هدایتِ بازیگران محدود میشود.
طراحی صحنه در مینیمالترین وجه ممکن است اما این کمینهگرایی، در جهتِ تکمیل اجرا زمانی میتواند موثر باشد که از دیگر ظرفیتهای صحنهپردازی نیز بهره برده شود .
"چرک" تلاشی برای بازنمایی زیست کثیف و چرکِ افرادیست که از اختلالات روانی و روابط بیمار خانوادگی رنج میبرند و قادر به اعتماد و برقراری عاطفه و دلبستگی قوی با افراد خانواده نیستند. اما به نظر میرسد طبق روایت این نمایش، این دست افراد بمبهایِ ضامن کشیدهای هستند که حتی در برابر کوچکترین مخالفتی از سوی دیگران، قاتلان بالفطرهای برای انجام هرگونه جنایتی میتوانند باشند.
چنین بازنمایی حتی اگر نمونههای واقعی داشته باشد، نیازمند مشاورههای روانشناسی و پرداختِ عمیقتری است که در مدت زمان 40 دقیقهای اجرای چرک، بعید به نظر میرسد.
نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
7 اسفند99
https://www.honarnet.com/%d8%aa%d8%b5%d8%b1%d9%81%d9%90-%da%86%d8%b1%da%a9%d9%90-%d8%b9%d8%b4%d9%82%d8%8c-%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa%db%8c-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%d8%b4/
شروع اجرا با 25 دقیقه تاخیر ... اجازه ورود 4 تماشاگر حتی پس از 30 دقیقه از گذشت نمایش (برای یک اجرای 40 دقیقه ای)