در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش دپوتات
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:24:50
۲۱ فروردین تا ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
۲۰:۰۰
بها: ۳۰,۰۰۰، ۲۵,۰۰۰ و ۲۰,۰۰۰ تومان

مکان

بزرگراه شهید گمنام (جلال آل احمد) ، تقاطع بزرگراه کردستان
تلفن:  ۸۸۰۱۵۲۲۷ - ۸۸۰۱۵۲۲۸ - ۸۸۰۱۵۲۲۹

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تاملی بر دپوتات! :

مدتیست در ابتدای ورود تماشاچیان به سالنها، همزمان موسیقی نمایش ها با توجه به محتوا، فضای حاکم بر کار، و سبک نمایشی، نواخته میشود و تماشاچی حتی اگر پیش زمینه ذهنی قبلی از کلیت محتوای نمایش نداشته باشد ، کمی تماشاچی را به فکر وامی دارند که قرار است اثری با مضمون تراژیک...کمیک ...و یا.... ببیند- در دپوتات نیز دو موسیقی ابتدایی حس و و حال محیطی که قرار است اتفاقاتی اگزجره شده! طنز آمیز یا پر تحرک و پر تنش را در بر داشته باشد ، برای مخاطب ، به همراه داشت و مناسب بود

X ---> اما آیا تا انتهای نمایش به خوبی انتقال مفاهیم و یا چیزی که مخاطب انتظار داشت ببیند ، به خوبی توسط کلیه عوامل عزیز و گرامی دپوتات هدایت شد و صورت گرفت؟؟! و آیا با میزانسنها توانست تمام حرفهایی که در این اثر بامعنا ، قابل تامل ؛ خوب و در واقع تئاتری که در ظاهر کمدی شیرین و تلخی! بود - اما نقدی اجتماعی - سیاسی در بر داشت و اخلاقها ،صفات و رفتارهای نابجایی که به اصطلاح قبح این اعمال، کلا از بین رفته و بازخوردهای فردی و اجتماعی در بر داشته و خواهد داشت را میخواستند نشان دهند اما به درستی انجام شد؟ و یا با ریتمی که پویایی خاص می طلبید در این کار ،، و دقیقا ... دیدن ادامه ›› میزانسنها و طراحی صحنه می توانست در این امر بسیار مفید واقع شود (که متاسفانه زیاد این امر صورت نگرفته بود)، دقت و بازبینی لازم صورت گرفته بود؟ دیده شد یا نه؟ حس شد یا نه؟
----> به شخصه می توانم بگویم تا حدی نه! و تا حدی بله!

* روابط فردی،اجتماعی، عدم توجه به مسائل و امور مهم زندگی انسانی در یک جامعه،عدم صداقت ،رواج دروغ و دغل و ایجاد تنشها ،شکها ،استرسها در محیط خانواده و کار و در نهایت تاثیر آن در کل جامعه ،سیاستهای غلط و افکار دگم و دیکته شده ! و صرفا اصرار بر رفتار های به اصطلاح خشکه مذهبی - اعتقادی ،در هررر جامعه ایی که بهانه ایی و وسیله ای برای سرپوش گذاشتن بر روی خطاها و انجام کارها از مسیر نادرست می باشد- به خوبی بیان شد

x---> مسئله ی دیگه ای که می تونست بیشتر بررسی مجدد و بازبینی بشود نوع چیدمان اکسسوار، طراحی صحنه و میزانسنها ست. آن هم طراحی صحنه و مزاانسن دادن بر روی سنی که هم کم عرض هست و هم عمق کم دارد. عدم طراحی صحنه ی کاربردی مناسب و چند عملکردی و عدم میزانسنهای متفاوت جذاب ، آنهم به دلیل اینکه فضای اجرا کم! و سن ،کم عرض و کم عمق هست یقینا دلیل حرفه ای و مناسبی برای این مسئله نیست. چرا که در کمترین فضا می توان با ایجاد خطای دید ، عمق بصری ایجاد کرد و میزانسنها با توجه به سبک و ریتم کار بیشتر به صورت مورب و از بالای چپ صحنه و بالای راست صحنه یه صورت موربی تا جلوی صحنه باشد نه اینکه در اکثر صحنه ها به موازات خط صحنه باشد و خستگی بصری به همراه داشته باشد و عدم انتقال کامل مفهوم اثر هنری خوبتان را در بر داشته باشد!

x---> نمونه هایی که می توانم اشاره کنم:
ما در ابتدای نمایش، برای چند ثانیه با صحنه ای مواجه ایم که دربها و لته و پنجره هایی متفاوت: قابهایی توخالی و قابهایی توپر( منظور فرم پنجره هست که قاب بندیه مفهومیه خوبی ایجاد کرده بود و قطعا پنجره ی قاب بندی شده ی تو پر در بالای چپ صحنه( از سمت تماشاچی سمت راست محسوب میشه) و همینطور پنجره ی قاب بندی شده ی توخالی در بالای راست صحنه( از سمت تماشاچی سمت چپ محسوب میشه)،کاملا مفاهیمی در بر دارد.خوب وقتی چنین طراحیه خوبی صورت گرفت ،چرا پس صرفا به عنوان اکسسواری بی مصرف و غیر کاربردی و به صورت موازی با خط صحنه قرااار گرفت؟!! دیالوگهای بسیار زیبا و پر معنای پدر(کشیش: دیمیتریوس) و شاگردش ( پرومته) و فیریکس و تئودور! میتوانست در وسط و کنار یا پشت این قابها نیز صورت بگیرد و میزانسنی خوب ایجاد بشه با انتقال مفهوم بسیار خوب و به جا!
آیا فضای خالی پشت پنجره ی توخالی وجود نداشت! ؟؟ با اجازه ی شما عزیزان هنرمند میگویم :داشت! ولی طرح صورت گرفته بدون استفاده واقع شد و حیف!
و اتفاقا چقدر همخوانی با مفاهیمی که کاراکترها در دیالوگهایشان ارائه می دادند داشت .پنجره ها میتوانستد مورب در دو گوشه بالای صحنه باشد برای ایجاد عمق و ارائه میزانسنهای مورب و راه رفتنهایی که تنش و تقابل را به صورت قطع کردن مسیرها از گوشه و کنار بالای صحنه تا جلو و پایین صحنه نشان دهد . به جای استفاده ی زیاد از دربها و رفت و آمد خسته کننده و در خطی مستقیم به سمت فضای پشت درب.،..دربها می توانستند در بکگراند باشند(کاملا ترکیب بندی و میزانسنهای مناسب با ریتم و محتوای نمایش ایجاد می کرد). حتی جای کاناپه در قسمتی بود که اجازه تقابل و کشمکش کاراکترها و درگیری و تنش و گام برداشتنهای مناسب با دیالوگها را ،میگرفت. پنجره ها خود به تنهایی با قاب بندیهایی که داشتند توپر و توخالی :به تنهایی مفهوم خوبی در محتوای کار ایجاد میکردند و میتوانست بسیار کاربردی باشند.وقتی این امر صورت نمیگیرد پس وقتی کلا این دو طرح نمی بود نیز در کار تاثیری نداشت!

اگر طراحی ایی صورت میگیرد چه بهتر که فقط به عنوان یک اکسسوار بی مصرف یا بکگراندی که صرفا فقط ابراز وجود کند!،، نباشد! و بهتر هست عملکرد چندگانه داشته باشد با توجه به فضای محدود طراحی مناسبتر و میزانسن مناسب بهتر جواب میداد که متاسفانه در این مورد کمکاری صورت گرفته بود یا عدم توجه.
طراحی لته ها و پنجره بصورت خطوط شکسته و زاویه دار ، باعث می شد به سن کم عمق ، فرمی خاص بدهذ و این فرم ، فضایی بهتر در اختیار بازیگران هنرمند قرار میداد که گامها و میزانسنهایی غیررررتکراری و غیر خط موازیه افقی صحنه داشته باشند.
در این نمایش خوب و تامل برانگیز که هم شامل نقد روابط و رفتارهای اشتباه انسانی و نقد اجتماعی توام با تنش و درگیری و تقابل هست ،حرکت کردن مداوم به موازات خط افقی صحنه یا در جاهای تکراری ارزشِ مفهومِ نمایش خوبتان را کم می کند و بعضا بی معنی جلوه می دهد.(حرکاتی به موازات شانه ی هم ...در یک خط صاف...فقط نشستن ...ایستادن)زیاد مناسب نبود

** شاید یکی از بهترین صحنه ها و میزانسنها که در کار تماشا کردم: صحنه ای بود که گام برداشتنهای خاص و تعریف شده و زیکزاگی از وسط(عمق صحنه) به سمت جلوی صحنه توسط پدر(کشیش دیمیتریوس: آقای دارابی گرامی) و ( پرومته »آقای شرفی گرامی) بود .آیا کماکان فضا کم نبود؟ ! بله !فضا همان فضای محدود بود ولی با میزانسن خوب و متفاوت در این بخش و قطعا ایده و خلاقیت و بداهه گویی های خود دو بازیگر هنرمند که صد البته با هدایت آقای اتابک نادری گرامی نیز همراه بوده، نقطه ی عطف نمایش شده بودند حتی از لحاظ حرکات و بازی خود آقای شرفی عزیز و آقای دارابی عزیز ، با اینکه حضور مقطعی و کمتری در نمایش داشتند ولی به عنوان وزنه های سنگین و بسیار هنرمندانه ی این نمایش محسوب میشدند و اینجاست که تاثیر هنر و خلاقیت و سنگ تمام گذاشتن یک هنرمند حتی با حضور نسبتا کمترشان نسبت به سایرین بر روی صحنه، کاملا مشخص میشود که چقدر خوب تمام نمایش را تحت تاثیر بازی و هنر خوب خود قرار دادند.البته تمامی عزیزان هنرمند زحمت کشیدند و در قالب نقش خود خوب ایفای نقش کردند.

* از موارد خوب دیگری که مطرح شد و متاسفانه معضل جامعه ی خودمان نیز میباشد: اینکه افرادی که به هر قیمت قصد نماینده شدن ، کاندید شدن یا رسیدن به پست و مقامی را در یک جامعه دارند و معمولا با شعارهای دروغین میخواهند روی کار بیایند و مسائل و مشکلات مردم برایشان امور مهم تلقی نمیشود و اتفاقا اولویتهای مهم زندگی مردم را به عنوان دردسر یاد میکنند!(به خوبی در دیالوگها مطرح شد).قطعا انتظار مردم با توجه به حق طبیعیشان!که از مسئولین مملکت خود دارند، با وعده های پوشالی ای که کاندیدها میدهند، چندبرابر خواهد شد اما در نهایت کسی پاسخگو به نیازهای ملت نیست.

* بازیگر هنرمند(آقای قاسم روشنایی : پاپاتیاس) که با پیشبندی چرمین (پوشش دباغی!( و ابزار دباغی) با خشونت تمام به روی صحنه می آمد نماد بسیاااار خوبی از افرادی بودند که اتفاقا به قیمت کندن پوست ملّت و سلاخی کردن آنها( به اصطلاح عامیانه) ، و با تهدید و تعیین اما و اگرها :که اگر به خواسته خود نرسند و یا حتی اگر به عنوان دستنشانده های فردی دیگرند برای رسیدن به اهداف و مقام واقعا پوست بقیه را سلاخی می کنند .و این مسئله را ، کم ،در جوامع نمیبینیم !:)

* اشاره به خطاهای رفتاری به خوبی مطرح شده بود.مراعات با افراد فرصت طلب از روی ترس و به خاطر حفظ موقعیت و منافع شخصی (نه اینکه جلوی این افراد بایستند و آنها را از امور مهم شخصی حذف کنند!)، به خوبی عنوان شد

*غبارروبی ایی که (خانم مهشاد مخبری :کولا) برروی میز کار فیریکس(آقای اتابک نادری )انجام میدادند بسیار هوشمندانه و هنرمندانه طراحی شده بود و به نظرم مفهوم رو میرسوند...میز کاری بی نظم و شلخته و پر از پرونده های تلنبار شده که بخاطر بی توجهی و عدم رسیدگی ،خاک گرفته بودند و اشاره ی خوبی بود به عدم رسیدن به اموری که مهم هستند ولی در حال خاک خوردنند و وقتی یک فرد از عهده ی رسیدگی به وظایف شخصی و پرونده ها برنمی آید و کمک می طلبید آن هم کمک با روش و شیوه ی دروغ، آنوقت چه انتظاری میشود داشت که به مسائل و امور عادی مردمش و مملکتش! بپردازد:)

* صحنه های دیگری که بسیار به شخصه مورد توجه و تامل من بود : ارجاع دادن تمام امور و کارها و پیداکردن راه حل برای بهبود بخشیدن مشکلات خانوادگی یا اجتماعی به واسطه ی یکسری افکار دگم عقیدتی و سو ءاستفاده از تقدسات و شعار دادن روایات اصلی یا تحریف شده ای که بعضا چارچوبهای اشتباه و بسته ی فکری هستند و در پیشبرد زندگی امروزی و،با توجه به پیشرفتها ی علم روز، کاربردی ندارند و حتی بعضا باعت تصمیمگیری اشتباه و یا جمود فکری و تقلید کورکورانه میشوند .معمولا در جوامع مختلف این مسئله را مشاهده می کنیم.
کشیش می تواند به عنوان یک نماد یک فرد در هر جامعه ای از جمله جامعه ی ما باشد، ( نه صرفا به عنوان کشیش!) بلکه نمادی از افرادی که صرفا به صورت افراط گرایانه و حالت شعاری ،به بعضی مقدسات و فرایض بسنده می کنند و بعضا با افراط و تحکم در اعمال و گفتارشان و دخالت دادن مسایل سیاسی -عقیدتی ،بقیه افراد را میخواهند از صفات و و ذات خوبی انسانیت، عشق ورزی و .... دور کنند .چرا؟ چون این مسائل را بد و مایه تنزل تلقی میکنند.
* تحت تاثیر قرارگرفتن نماینده زمانی که بین دو کشیش نشسته بود : به خوبی احاطه شدن توسط سیاست و عقاید و قدرت آنها و غلبه شان بر بسیاری تصمیمگیریها را نشان داد و سلب اختیار نماینده در این ترکیب بندی به خوبی نمایان بود.

* شاید کاراکتری که خیلی خاکستری نبود و حتی شخصیتی متمایل به سپیدی داشت و در آن جمع بی ثبات ،حتی المقدور هوشمندانه و کمی عاقلانه حرفی بر زبان میاورد یا عملی را انجام میداد : کولا (خانم مهشاد مخبری) بودند و در نهایت کاراکتر پرومته( آقای بهنام شرفی )نیز کاراکتر سیاه نبودند ...تمایل به خلق و خوهای خوبی که شاید سرکوب شده بود ، داشتند) کولا ( خانم مهشاد مخبری )در عین حال که سرش به کار خودش بود اما به کلیه امور درست و نادرست واقف بود و نه صرفا با قصد فضولی بلکه در مواقع حساس حکم تلنگری برای آگاه کردن دیگران نسبت به رفتار و تصمیماتشان را داشت. و یا شاید این کاراکتر بتواند نمادی از وجدان آگاه ، وجدانی که در حال کلنجار با منِ درونی هر انسان هست و حقیقتیست که همیشه با ما همراه می باشد، چه در کار درست چه در خطا و .... باشد.:) و این وجدان آگاه ( کولا:خانم مخبری) برای فردی متل کشیش : دیمیتریوس(افرادی که دغل و ریا اتفاقا دارند) همیشه یه جوریه!: در دیالوگها میشنویم که چقدر کشیش تاکید داره چرا این یه جوریه؟! گوئی برای کشیش نوع شخثیت و رفتار کولا کاملا غرررریب هست. برای کولا ،احترام به انسان و رفتار انسانی!مهمتر بود.

* مورد بسیار خوبی که بهش پرداخته شد اشاره ای بود بر اینکه اکثرا ادغام سیاست و اعتقادات خشکه مذهبی و دخالتهای بی تاملشان در همه ی امور و مسائل ، اخلاق را به ورطه ی نابودی پیش می برد ، کمای اینکه فیریکس( آقای اتابک نادری ) با تاکید و اعتراض می گوید: سیاست داره مارو کجا می بره؟! به قهقرای اخلاق!

* شاید بشه گفت کاراکترهای دپوتات اکثرا اصالت فرهنگی نداشتند و ارزش قائل نبودند برای فرهنگ درست زیستن و درست رفتار کردن: وقتی از پشت صحنه صدای بازیگران رو میشنویم که وقتی حرف از توسعه ی فرهنگ مردم مطرح میشه ، این جمله، با خنده ی تمسخر آمیز سایر کاراکترها قطع میشه و تامل در این امر مهم ،صورت نمیگیره.به مسخره میگیرند.

*با توجه به نوع میزانسنهایی که ذکر کردم در اشارات بالا ،که ای کاش بهتر می بود و انقدر به موازات خط جلوی صحنه یا خسته کننده نبود اما در صحنه هیای خاص ،مخصوصا اواسط و پایان کار در صورتیکه تعمدی صورت گرفته باشد، میتواند معنادار باشد : از این لحاظ که وقتی یک رفتار ناشایست و یک ضد ارزش تبدیل به ارزش در یک جامعه می شود و عادت افراد میشود دیگر جایگاه و طبقه و مقام اجتماعی شان مفهومی ندارد. از مبلغ مذهبی گرفته تا رییس تا نماینده تا خدمه و ....همه یک دسته ی واحد منفور دغل باز و چاپلوس محسوب میشوند و دیگر در تقابل و کشمکش نیستند همه در یک سطحند و در اینجاست که ترکیب بندی و نوع میزانسن یکنواخت کمی قابل تامل میشود و معنادار می باشد.

*وقتی کاراکتری مانند آقای پندار اکبری در نقش ( تئودور) با جسارت و افتخار در مورد دغلبازیها و دروغهایش صحبت میکند به خوبی نشانگر این موضوع است که متاسفانه قبح دروغ و دورویی و ریا در جامعه از بین رفته.حتی تاکید داشتند که دروغ یک نبوغه ...یک نعمت الهی ست!

*در این نمایش نسبتا خوب(از لحاظ اجرا) و بسیار خوب (از لحاظ بار معنایی) به حدی رواج دروغگویی اگزجره نشان داده شد آنهم به خوبی: که در واقع دروغ پشت دروغ، باعث غلبه ی این امر ناشایست بر واقعیات فردی اشخاص نیز میشود به حدی که واقعیات فردی و حقیقت خود را در کوتاه مدت حتی! از دست میدهند.

*** این نمایش حرفهای زیادی برای گفتن داشت و قطعا تلاش و زحمات بی دریغ تمامی عزیزان هنرمند در جهت ارائه ی مفاهیم مهمی بوده که با هدایت کارگردان محترم نیز سعی بر عملی کردن این اهداف بوده .و من تمام این زحمات رو می فهمم و حس کردم و دیدم اما جا برای بهتر اجرا شدن یا بهتر انتقال دادن بسیاری از حرفهایی که واقعا معضل جامعه ی ما هست،بود. در هر صورت زحمت و هنر تمامی هنرمندان گرامی قابل تقدیر و تشکر هست
.خسته نباشید به تمامی شما هنرمندان و عوامل محترم نمایش دپوتات.

**** تماشای نمایش دپوتات برای من بسیاااار تامل برانگیز بود و چراهای زیادی برای من به وجود آورد .از نمایشهایی که ذهن مخاطبین رو درگیر میکنه و باعث دقت بیشتر و نگاه ریزبینانه م میشه همیشه لذت می برم چون ااثری که جای صحبت و نقد(در جهت بهبود بیشتر )داره ،قطعا مفاهیم خوب و مفیدی رو میخواسته به مخاطب ارائه بده

از صبوری شما هنرمندان و عوامل محترم دپوتات برای وقتی که میگذارید و نقدهای مخاطبان از جمله من رو مطالعه میکنید سپاسگزارم.

با آرزوی موفقیتهای بیش از پیش برای شما عزیزان .

سینا بنام این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«دپوتات»؛ کمدی موقعیت یا تئاتر آزاد؟

نخست: نام مجید جعفری برای جامعه تئاتری، نامی بسیار آشناست. مجید جعفری تحصیلات مقطع لیسانس بازیگری و کارگردانی را در دانشگاه تهران گذراند و دوره فوق لیسانس را در دانشگاه فارابی و با اخذ مدرک درجه یک هنری به اتمام رساند. از سال 1358 رئیس اداره برنامه‌های نمایش شد و از سال 1364 تا 1377 رئیس تئاتر شهر بود. برخی از تجربه‌های تئاتری او عبارتند از: کریولاتوس اثر شکسپیر، الکترا اثر سوفوکل، پرومته در زنجیر اثر اشیل و ... . از جمله نوشته‌های جعفری می‌توان به آنک وصال، اگر غم لشکر انگیزد، هالو نباش ژنرال و... اشاره کرد. همچنین آثاری از قبیل شکستن و رستن، جنبش تنباکو، الموت و... را نیز که از دیگر نویسندگان ایرانی بوده به اجرا درآورده است.

این اطلاعاتی است که در جستجوی نام مجید جعفری به اختصار می‌توانید بیابید. اما رزومه مجید جعفری به این دوران طلایی ختم نمی‌شود. جعفری پس از دوران نسبتاً طولانی حضورش در تئاتر شهر – که از آن نیز با عنوان دوران طلایی یاد می‌شود – ناگهان فاز کاری خود را تغییر داد و عنوان تئاتر آزاد یا کمدی موزیکال با مدیریت او سر زبان‌ها افتاد. نمایش‌هایی که برخی معتقدند صرفاً به دنبال خنداندن مخاطب به هر قیمتی است. جعفری این گونه نمایش را اثری حرفه‌ای می‌داند ... دیدن ادامه ›› و حتی در مصاحبه‌ای ادعا کرده بود شیوه کار گروه‌های تئاتر آزاد همان کمدی دلاآرته است.

خروج مجید جعفری از بدنه رسمی تئاتر – که خود اولین متولی رسمی آن پس از انقلاب بوده است – همواره یکی از سوالات ذهنی پژوهشگران تئاتر است؛ اما او بارها به صراحت از چرخه مالی و تامین معیشت هنرمند تئاتر در این فضا سخن گفته است.

دوم: اتابک نادری شخصیت شناخته‌ شده‌ای در میان جامعه تئاتری است. دانش‌آموخته تئاتر با تغییرات قابل تقدیرش در تماشاخانه سنگلج محبوبیت یافت و با نشان دادن توان مدیریتیش به تئاتر شهر رفت تا مدیریت مهمترین سازه تئاتری کشور را به عهده بگیرد. در زمان اتابک نادری، تئاتر شهر تغییرات عمرانی داشت و احوالات از رضایت جامعه تئاتری از او خبر می‌داد؛ اما در یک کش و قوس ناروشن، او استعفا داد و با رفتن مهدی شفیعی به دفتر مدیریت مرکز هنرهای نمایشی، او نیز کرسی دفتر استان‌ها را قبول کرد. موقعیت نادری در دفتر استان‌ها با رضایت هنرمندان غیرتهرانی روبرو بود.

نادری پس از سال‌ها، در ابتدای سال 95 با یک تئاتر قصد تجربه دوباره صحنه را کرد. «دپوتات» عنوان نمایشی است بر اساس نمایشنامه کمدی «به دنبال دروغگو» نوشته دیمیتریس پساتهاس. این نمایشنامه‌نویس مشهور یونانی در طول دوران حرفه‌ای‌اش، دو حرفه نویسندگی و روزنامه‌نگاری را توأمان دنبال می‌کرد. وی در نمایشنامه‌های خود با بهره‌گیری از همان شم ژورنالیستی‌اش، به رفتار نمایندگان مجلس نسبت به رای‌دهندگانشان نقد داشته است. این نمایشنامه‌نویس فقید، نمایشنامه‌ای سیاسی به سبک فارس نگاشته است و از همین روست که در جستجوی نامش در برابر اسم پساتهاس با لغت Satrist را می‌بینید.

نمایش «دپوتات» داستان یک نماینده مجلس است که برای خلاص شدن از شر رای‌دهندگانش، تصمیم به استخدام یک دروغگوی ماهر می‌کند. او دروغگویش را پیدا می‌کند که از قضا یک روزنامه‌نگار سمج است و فساد اخلاقی و مالی جناب نماینده را برملا می‌کند.

نمایشنامه پساتهاس را اگر بشود از لابه‌لای بداهه‌های بسیار بازیگرانش بیرون کشید، یک اثر کمدی در نقد قدرت است و برخلاف آنچه کارگردانش، اتابک نادری ادعا می‌کند یک کمدی موقعیت نیست؛ بلکه یک فارس است و آنچه اتابک نادری روی صحنه برده اثری کن فیکون شده است.

برای درک بهتر آنچه اکنون روی صحنه است، بهتر است به کلمه کمدی موقعیت بازگردیم، اصطلاحی که در انگلیسی به آن Sitcom گفته می‌شود. سریال‌هایی که قرار است با هر چیزی شما را بخنداند و هر از گاهی صدای قهقهه ضبط شده و دست زدن میانه سریال شنیده شود و در این میان بازیگران برای چند ثانیه فیکس و فریز شوند. برای مخاطب نمایش «دپوتات» این تصویر ملموس و عادی است. جای جای نمایش، زمانی که بازیگران اشاراتی جنسی را بیان می‌کنند، تماشاگران با کف و سوت از آن صحنه استقبال می‌کنند. بازیگران فیکس می‌شوند و بعد از چند ثانیه به بازی ادامه می‌هند؛ ولی هیچگاه تماشاگران به تکه‌های سیاسی نمایش توجهی نمی‌کنند. اصلاً آنان را نمی‌خنداند. وقتی حرف از مذموم بودن دروغگویی است، مخاطب وقعی به آن نمی‌نهد. شوخی‌های سیاسی حکم آنتراکت‌های نمایش را دارد.

واقعیت آن است که نادری در دام چیزی افتاده است که باید نامش را «تئاتر آزاد» بگذاریم. تنها تفاوتش در آن است که تئاتر آزاد با شخصیت‌های کامی و سامی می‌فروشد؛ ولی نادری داستان ولنگ و بازش را در لفافه یونان – مهد تئاتر – پنهان می‌کند. به راحتی می‌شود حدس زد به چه میزان دست بازیگران برای بداهه‌پردازی – که عمدتاً در راستای شوخی‌های جنسی است – باز بوده است. استفاده از تکه کلامی چون «پرومته، به خدا تو مسیحی نیستی» -اشاره به یک کلیپ ویدئویی - مصداق بارز اتفاقات دیگر است.

سوم: پس از مجید جعفری، گویا یکی دیگر از مدیران تئاتر شهر وارد پروسه تئاتر آزاد – البته در یک شکل و شمایل دیگر و بسیار شبیه‌تر به تئاتر دلاآرته – می‌شود. گویا با درامی ناتورالیستی در فضای مدیریتی تئاتر ایران مواجهیم و باید اعتباری برای اتابک نادری در نظر گرفت که با چنین نمایشی چه مشروعیتی پس از این باید برای چنین آثاری در نظر گرفت. شاید یک دانشجوی تئاتر با دیدن این نمایش از خود بپرسد که آموزش و تلاش برای یافتن بهترین درک از جهان درام قرار است نتیجه‌اش به صحنه‌هایی منجر شود که به صرف تکه‌پرانی‌های جنسی کسب روزی کند. شاید هم از این پس قرار است این قبیل نمایش‌ها در دستور کار قرار گیرد.

شاید اتابک نادری به دفاع از اثر خود بپردازد. این حق اوست که از اثر هنری خود دفاع کند؛ اما اسفناک بودن «دپوتات» تنها به این موارد ختم نمی‌شود. به گفته خبرگزاری ایسنا «ماه چهره خلیلی هم در این نمایش برای نخستین‌بار در یک تئاتر به ایفای نقش می‌پردازد.» کاش نادری از جایگاه مخاطبان بازی ماه‌چهره خلیلی را تماشا می‌کرد. در زمانه‌ای که اعتراض‌ها درباره حضور بازیگران غیرتئاتری مطرح است، برای اتابک نادری این یک امتیاز منفی است. البته استفاده از پندار اکبری، در مقام یک چهره تلویزیونی، جهان روی صحنه را متلاطم‌تر می‌کند. سبک بازی اکبری چیزی شبیه تله‌تئاترهای دهه 70 است.

روی صحنه نمایش «دپوتات» تصویری از اتابک نادری، در مقام نقش نخست نمایش روی دیوار خانه نصب شده است. تصویر نادری به بدن یک سناتور یونانی الصاق شده است و به دور سر او برگ‌های زیتون ضمیمه شده است. در واقع از تصویر می‌توان دریافت که چگونه شخصیت نماینده در پی آن است خود را در قالبی دیگر جای زند، قالبی که به واسطه آن رأی آورده است.

واقعیت آن است که نمایش «دپوتات» مصداق بارزی از همین شیوه الصاقی در تصویر است. یعنی نمایش می‌خواهد خود را جای چیز دیگری قالب کند. قرار است کمدی رفتار باشد؛ اما سر از کمدی موقعیت – البته در شکل و شمایلی خاص- سر برمی‌آورد. این ادعا حتی نمودهای بیرونی دارد. در مراسم افتتاحیه از فحوای تصاویر می‌شود فهمید که هیچ چهره تئاتری حضور ندارد. همه حضار مشهور در قاب تصویر بازیگران درجه دوم و سوم تلویزیونی هستند. این در حالی است که در یک نمایش ساده دانشجویی در یک پلاتوی کوچک، چهره‌های شاخصی در مقام افتتاح کننده و میهمان حضور پیدا می‌کنند.

وجه دیگری که می‌توان از این نمایش استنباط کرد بافت اجتماعی است که در شب افتتاحیه برای تماشای نمایش آمده بودند. با یک نگاه دقیق به افراد و بررسی حرف‌ها و گفتگوهایشان به راحتی می‌توان رگه‌ها و عقبه‌های آنان را در همان مخاطبان تئاتر آزاد جستجو کرد. البته اینکه یک طبقه یا قشر خواهان تماشای تئاتر آزاد محل هیچ ایراد و مجادله‌ای نیست. نگرانی این است: «هر چه بگندد نمکش می‌زنند/وای به روزی که بگندد نمک.»

پی‌نوشت:

درشب افتتاحیه عده قابل توجهی در میانه نمایش سالن را ترک کردند. تحمل دیدن چیزی که تئاتر نیست برای مخاطب دائمی تئاتر سخت است. بیشتر اوقات در طول نمایش این اندیشه بر مخاطب مستولی می‌شد که عقبه تحصیلی او و دیگران چه سنخیتی با این فضا و نمایش دارد. آیا آنچه گسترش فرهنگ والا خوانده می‌شود چیزی جز شعاری تو خالی نیست؟
امشب نمایش رو دیدم و متاسفم برای خودم که تا آخرش رو نشستم دیدم.سبک،بازی مبتدی،پاز توهین،پر از حرف های شرم آوری که اصرار داشت به خنده تماشاگر به هرقیمتی.کاش ندیده بودم .

۲۳ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید