بخاطر علاقه خاصی که به اجراهای روان و رهای خانم بهاره رهنما دارم، دیشب با شور و اشتیاق خاصی به تماشای این اجرا نشستم.
صرفنظر از ساعت بسیار دیر این اجرا، و این که با توجه به سالن، صندلی هایی که بصورت معلق در سالن بعنوان دکور نصب شده بودند خیلی از بخش های اجرا رو ماسکه می کردند و باید حدس می زدیم که آن پشت چه می گذرد! ( تازه من در جایگاه C نشیته بودم!
متن و موضوع بسیار محکم و قوی و زیبا و تامل برانگیز بود ، در این هیچ بحثی نیست و پایان غیر قابل پیش بینی آن بیشتر بیننده را تحت تاثیر قرار می داد. اما باید بگم که اجرای خانم رهنما در حد نمایش نامه خوانی بود نه اجرا ی زنده تاتر.. دیالوگ ها بدون هیچ احساسی تند- اتند بیان می شد و هیچ حسی پشتش نبود. خیلی سرد و بیانیه وار ادا می شد .
شاید بخاطر این بود که آخرین اجراهاست و ایشان خسته بودند اما اگر از اولین روز همینجور بود اصلاً از تعداد بالای صندلی های خالی تعجب نمی کنم.
برخلاف سونات پاییزی این نمایش رو دوست داشتم .. ولی تا اونجایی که هر دو زن روایت هاشون رو از زندگی با همسر مشترکشون می گفتند ... وقتی به قسمت دوم رسید و ماجرای کتاب ها ونویسنده ای که توسط این دو زن خلق شده بود از اشتیاقم برای دیدن کار کم شد . در کل دلچسب و قوی بود
نمایش زیبا با دیالوگ های عالی