- تو اصلا به چیزی فکر میکنی؟
- نه ؛ چون اگه فکر کنم میخوام بهش فحش بدم...
( کار رو دوست داشتم خسته نباشید ، بازی آقای قنادان رو خیلی پسندیدم )
پیشنهاد : میدونم روز آخر اجراست و واسه پیشنهاد دیره اما کاش یه فکری واسه هوای سالن میکردین، اگه این کولر رو خاموش کنی همه میپزن از گرما، روشن هم کنی صداش خیلی مزاحمه، موفق باشید.
خانواده من تنها صاحبان کسب و کار مراسم تدفین شهرمون بودن و برای همین مدام با مرگ سر و کار داشتیم، اصلا یه جورایی همکار مرگ حساب می شدیم. اما عجیب اینه که وقتی مرگ سراغ خانواده خودمون اومد از هر کسی جلوش ضعیف تر بودیم!
خب ما هم آدمیم، نیستیم؟ جفتمون چهل و پنج رو رَد کردیم ولی هنوز هیچ خبری نیست! من دلم یه خانواده می خواد، پرجمعیت، بدون مرد که نمی شه، می شه؟ پس بیا از دریا بخوایم برامون دوتا مرد بیاره، یکی من، یکی تو...