خسته نباشید میگم به تیم بزرگ نمایش دارما. پیدا بود زحمت بسیاری در زمینۀ بازیگری، اجرا، دکور، نورپردازی و ... صورت گرفته بود. از نظر بصری نمایش جذاب و جالبی بود. اما اساساً به نظرم قصۀ نمایش که برگرفته از مغازۀ خودکشی بود رمق کافی رو نداشت. همچنان که خود کتاب اصلی هم به شدت نخ نما و شعاری و بی منطق بود. و در پرداخت فاجعه بود. شاید من انتظار چیز متفاوتی را داشتم وقتی مواجه شدم با کلمۀ "اقتباس". اما خب انتظار بی جایی بود و گویا قرار نبوده چیز زیادی اضافه یا کم بشه به داستان اصلی. از این نظر، یعنی نمایشنامه و داستان، شدیداً کسل کننده بود برام نمایش. شاید اگر داستان منطبق می شد با عناصر فرهنگی و ادبی فارسی و اصطلاحا ایرانیزه می شد، نمایش بسیار قوی تر و جذاب تر از کار در می اومد. و به میزان طنز نمایش هم اضافه می شد. مثلا از ادوات و وسایلی که هر کدوم می تونستن نمایندۀ بخشی از حافظۀ تاریخی ما رو بر عهده بگیرن استفاده می شد. یا اسم شخصیت ها از مشاهیر ایرانی گرفته می شد و موارد بسیار دیگه ای که می شد با خلاقیت به نمایشنامه اضافه کرد و اون رو جذاب ترش کرد. البته همونطور که گفتم اساسا رمان مغازۀ خودکشی رمان ضعیفی هستش و به جز یک ایدۀ خام چیز دیگه ای نداره. و می شد این ایده رو روش بیشتر کار کرد و مفیدتر و ماندگارترش کرد در مدیومِ نمایش.
نکتۀ دیگه این که این نمایش فاقد پرداختن به مسائل اجتماعیِ ما بود. میشه گفت هیچ پیوندی با جامعۀ ما و دغدغه ها و مسائلمون نداشت. این نمایش هیچ وابستگی ای به جامعه و زمانه اش نداشت. این زمانمند و مکانمند نبودن، البته که یک خصلت اساسی هست برای یک اثر ارزشمند ادبی و کار هر کسی نیست که پیاده ش بکنه. اما مادامی که به بی هویتی تبدیل نشه. و این که شما یک اثر جهانی و نامحدودِ به یک مخاطب خاص بسازی، الزاما به این معنا نیست که به مسائل خرد و محدود نپردازی. بلکه هنر در اینه که همون مسائل محلی و محدود و خاص رو جوری بگی که ده یا بیست سال دیگه هم اگر کسی اثر رو مواجه شد باهاش، در عین حال که بفهمه در اون زمان چه چیزی در کانتکست اون جامعه جاری بوده، به عبارتی تاریخ رو بفهمه، معنای کلی تر و دغدغۀ عمومی تر رو هم به طرز مشهودی
... دیدن ادامه ››
درک بکنه.
شاید گفته بشه که از امید حرف می زد یا چنین چیزی. بله. اما این سبک پرداختن به امید، سطحی ترین و کم تاثیر ترین نوع پرداختن به یک مسئله هست. هیچ چراغی در ذهن مخاطب روشن نمیشه. هیچ قلقلکی صورت نمیگیره در ذهن. و این دقیقا مشکلیه که من با خود کتاب هم داشتم و انتظار داشتم توی نمایش و بازنویسی داستان، تا حدی برطرف شده باشه و به عمق کار اضافه شده باشه. مخاطب بعد از تماشای این اثر اصلاً به فکر فرو نمی ره. شاید فقط تا حدی محظوظ شده باشه از آن چه که پیش چشمانش اتفاق افتاده و تحسین بکنه هنر کارگردان و بازیگران و صحنه پردازان رو. که البته این به خودی خود ارزشمنده. اما همانطور که گفتم اصلاً ماندگار نیست. در هر صورت حس می کنم آیندۀ این گروه به شدت روشن هست. تبحر همۀ دست اندر کاران این نمایش ستودنی و ملموس بود. امیدوارم که در ادامه روی بخش نظری و نمایشنامه دقت نظر و تلاش بیشتری بکنن. موفق باشید.
..