در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش فلیک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:02:42
از تیر ۱۳۹۷
۱۹:۳۰ و ۲۲:۰۰
بها: ۴۰,۰۰۰، ۴۵,۰۰۰ و ۵۰,۰۰۰ تومان
سَم و رُز دختر و پسر جوانی هستند که مسیولیت نگهداری از یک سالن سینمای قدیمی به ‌نام «فلیک» به آنها سپرده شده است. سم نظافت‌چی و رز مسیول آپاراتخانه‌ی فلیک است. در این بین رابطه‌ی عشقیِ به نظر یک طرفه‌ای که بی‌شباهت به عشق‌های سینمایی نیست از سوی سَم نسبت به رز وجود دارد. با استخدام جوان دانشجو و عشقِ فیلمی به‌نام اَوری، به‌عنوان همکار سَم، اتفاقات جدیدی در روابط و سازوکارهایی که تا پیش از ورود او در فلیک جریان داشته می‌افتد.


›› فروش اینترنتی بلیت در دیگر سایت‌های محترم انجام می‌شود

  • درهای سالن ۱۵ دقیقه مانده به زمان اجرا باز می‌شود.
  • برای مشاهده نشانی پارکینگهای نزدیک پردیس تئاتر شهرزاد و بوتیک تئاتر ایران لطفا اینجا را کلیک نمایید.
سبک
درام

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو،‌ بعد از سفارت ایتالیا، شماره ۷۶
تلفن:  ۶۶۷۶۱۴۲۳ - ۶۶۷۵۱۰۴۶ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۸۴ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۷۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خیلی ساده بود
محمد لهاک این را خواند
تیوال جان این اکانت، این کامنتش به نام "کیمیا شریفی" ئه و کامنت دیگش "کیمیا راد" هستش!
اگه قرار باشه با تغییر نام یک اکانت، کامنت های قبلی به همون نام سابق باقی بمونند که نمیشه. اینجوری یه نفر با یه اکانت ولی با چندین نام نمایشی متفاوت میتونه کامنت های متفاوت بذاره.
ما هم که کامنتا رو با اسم نمایشیشون نگاه میکنیم نمیریم که ببینیم آیدی اکانتشون یکی هست یا نه!
۱۱ مهر ۱۳۹۷
به نکته جالب اشاره کردید چون منم فکر میکردم نام کاربریم تغییر کرده ولی ظاهرا تغییر نکرده و با همون نام کاربری ثبت شده
۱۱ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زوال کازابلانکا به روایت فلیک
روزنامه شرق - 20 شهریور 97

این جمله که سینما وامدار تئاتر است کاملا صحیح، قابل قبول و کلیشه ای است اما سال ... دیدن ادامه ›› هاست رابطه بین دو هنر قید شده جاده ای دو طرفه شده و بده و بستان های آنها، مخاطبان خوره هر حوزه را به دیگری علاقه مند کرده است.نمایش فلیک یکی از نمایشنامه هایی است که در بستر یک روایت مربوط به سینما،گوشه ای از رنگ و لعاب هنر هفتم را به خاک صحنه می کشاند.نمایشنامه ای که آنی بیکر آن را در سال 2013 نوشته و با همین نمایشنامه موفق به کسب جایزه پولیتزر سال 2014 در نمایشنامه درام شده است.دریافت این جایزه پشتوانه ی قابل قبولی برای اجرای آن در کشورمان محسوب می شود.به این مورد اضافه کنید لیست عوامل نمایش را که برای فروش تضمین شده کار، مناسب به نظر می رسد.
بروشور کار که مثلث سه بازیگر اصلی را در سیمای کاراکترهای فیلم های نوآر دهه 40 میلادی تصویرسازی نموده را وقتی به صدای زمینه ی دیالوگ های کازابلانکا قبل از شروع اجرا پیوند بزنیم،شاه کلید ارجاع های متن مشخص می شود.ولی این بار با مثلثی عشقی همچون کازابلانکا با آن تم رمانتیک روبرو نیستیم بلکه با سه جوان قرن بیست و یکمی با تمامی ویژگی ها و آداب و رفتار امروزی مواجهیم.همین نکته باعث می شود با پیشرفت نمایش بیش از پیش مطمئن شویم که نه با یک اقتباس آزاد از کازابلانکا بلکه با کاریکاتوری از فیلم کالت سینما روبرو هستیم.
ریک بلِین (هامفری بوگارت) را تصور کنید که در کازابلانکا و به دور از دغدغه های جنگ جهانی در کافه خود نشسته و به تکنوازی پیانو سم(با شخصیت نمایش اشتباه نشود!) گوش می کند.این آرامش در تنهایی با حضور زوج ایلسا لاند (اینگرید برگمن) با شوهرش، ویکتور لازلو(پل هنرید) کاملا بهم می خورد.درست مانند سم و رز که در سکون و سکوت ملال آور عصر جدید، با حضور "اَوری" زندگی شان دچار تحول می شود.پس با بهم خوردن توازن عددی کاراکترها در حالت قبل و بعد از ماجرا،اولین سیمای کاریکاتوری تبیین می شود.به علاوه اینکه شهر پر شور آن روزهای کازابلانکا جای خود را به سینمای تقریبا متروک و رو به تعطیلی فلیک داده است.اما گلوگاه ارتباطی ظریفی همچنان بین شخصیت های کازابلاکا و فلیک وجود دارد و آن هم عنصر مهاجرت است.در تمامی تار و پود کازابلانکا عنصر مهاجرت حضوری دائمی و فعال دارد.این عنصر در نمایشنامه در قالب شخصیت اَوری خودنمایی می کند.(در متن اصلی و اجراهای خارجی این شخصیت سیاهپوست است که در اجرای ایران این نکته دیده نمی شود). با پیشرفت داستان با خلق و خوی سه شخصیت اصلی داستان بیشتر آشنا می شویم.هرچند این آشنایی بسیار ساده و معمولی بوده و روایت های هر پرده به صورتی نیست که ببینده را جذب و شیفته ی داستان خاص خود کند. در واقع هر سه شخصیت داستان به شدت خاکستری هستند.از متن جامعه انتخاب شده اند و هیچ عنصری از قهرمانی در وجود آنها نیست.همین موضوع از سویی باعث کسالت و ملال بیننده به خصوص در نمایشنامه ای با سه شخصیت و مدت زمان حدودی دو ساعت می گردد و از سویی به زندگی عادی خصوصا طبقه ی متوسط و رو به پایین جامعه ما نزدیک می شود.مروری بر احوال شخصیت ها، نوع نگاه و هدف آنی بیکر در پازل شخصیت پردازی اش، بیش از پیش مشخص می سازد.
1. سم : (با بازی نوید محمد زاده، بازیگری محبوب و با استعداد که به خوبی توانسته هم در مدیوم تئاتر و هم در سینما شخصیت های خاص خود را طراحی کند و زبان عصیانگر و یاغی نسل دهه شصت باشد.)سم از طبقه ی پایین جامعه آمریکا است.سی و پنج ساله و مجرد.دانشگاه نرفته و بیان و رفتاری کاملا عامیانه دارد.در مواجهه با نیروی کار جدید، برای کار ساده خود اصولی می بافد و با بیان با جزئیات آنها سعی در بزرگنمایی کارش(نظافتچی سالن سینما) دارد.به دنبال ترفیع در کار خود است و سقف آرزوهای او آپاراتچی (تنها شغلی که به جز کار خود می بیند) است.جامعه آدم های او کوچک و کم تعداد است.در برخورد با اَوری که دانش سینمایی بالایی دارد سرخورده شده و سعی در تخریب شخصیت اَوری با برچسپ های منتقد بو گندو و ... دارد.عشق او به رز هیچ شباهتی به فیلم های رمانتیک کلاسیک ندارد و بروز عشقش با عصبانیت و ناهنجار است.در عین اینکه منتقد رفتار مردم در سالن های سینماست اما در سالن سینما دقیقا همان رفتار را انجام می دهد.(این نمونه بسیار در کشور خودمان هم به چشم می آید.بارها کسانی را دیده ام که از بی شخصیتی هموطنان ناراضی هستند اما همان اشخاص به کوچترین قواعد اجتماعی مانند صف احترام نمی گذارند.).از خانواده خود گریزان است.نمود این رفتار در پنهان کردن برادر عقب مانده اش نزد رز و انتقادش از رفتار مادرش در عروسی برادرش مشهود است.برای او سینمای آپاراتی و دیجیتال فرقی ندارد.
2. رز : (با بازی خوب ستاره پسیانی که این بار در بیان دیالوگ ها با صدای بلند و در حین گریه موفق تر از کارهای قبلی خود ظاهر شده است.)دختری از طبقه متوسط و رو به پایین که با خوشی های عادی و ساده خود در حال گذراندن زندگی است.در گذشته به سینما یعنی کار خود علاقه داشته اما حالا دیگر سینما نمی رود و فیلم نمی بیند.دزدی از صاحب سینما را شرعی و منطقی جلوه می دهد و آن را سنتی همیشگی می داند ولی به محض گیر کردن در مخمصه ی کار خود، دست به توجیهاتی غیر اخلاقی و کورکورانه می زند.در روابط با جنس مخالف به دنبال شناخت خود است.رمانتیک نبوده و خیلی بی مقدمه اسیر کشش های جنسی در مقابل اَوری می شود.
3. اَوری: (با بازی حسین حسینیان که تجربه موفق دیگری در کارنامه این بازیگر خوب تئاتری محسوب می شود.)جوانی مهاجر و متفاوت از دو شخصیت دیگر است.از خانواده ای متوسط و تحصیل کرده آمده و خود دانشجوی یکی از دانشگاه های معتبر ایالت است.عاشق سینما است. شاید همین عشق او را به تنها سالن آپاراتی شهر کشانده است.منتقد سرسخت سینمای دیجیتال و فیلم های روز است و اعتقاد دارد بعد " پالپ فیکشن" فیلم خوب دیگری ساخته نشده است.اعتراف می کند که خودکشی کرده است.خودکشی که شاید از بی هویتی ایجاد شده در بطن جامعه آمریکا نشات گرفته است.از بیگانگی که اَوری با سایر افراد جامعه حس می کند.از سمت و سویی که جامعه در حال گذار به آن است و عشق او یعنی سینما را نشانه گرفته و به زعم اش در حال نابودی آن است.از طرفی مبتلا به اضطراب و پریشانی روحی است و همین امر باعث می شود در صحنه آپاراتخانه که با رز تنها شود دچار هیجان شده و عنوان کند در ارتباط با جنس مخالف دستپاچه شده و به عشقش یعنی سینما پناه می برد.او زخم خورده عصر دیجیتالی است و با تعریف داستان مادرش و نقش فیسبوک در ترک او، مصداق مخالفت اش را به بیننده نشان می دهد.نماد خفیفی از روشنفکری در جامعه امروز آمریکا است.فوبیا دیدن مدفوع دیگران را دارد.فوبیایی کاملا سمبولیک خصوصا در صحنه ای که او در مواجهه با مدفوع شسته نشده در دستشویی سینما دچار حالت تهوع شده و سم می گوید این کار من است که هم آن مدفوع و هم استفراغ تو را بشویم!
در گیر و دار روابط ساده و بی هیاهو این سه شخصیت اتفاق مهمی در حال رخ دادن است.تبدیل سینمای آپاراتی به سینمای دیجیتال که با فروشش به مالکی جدید محقق می شود.این نقطه ی عطف، بزنگاهی است که جهت گیری شخصیت ها، روابط آتی آنها را شکل دهد.درست در جایی که ریک در کازابلانکا با جوانمردی، ایثار و از خودگذشتگی اش زندگی ایلسا و ویکتور را نجات می دهد، سم و رز با خودخواهی و بی رحمی، از زیر بار دزدی از دخل سینما که به اَوری نسبت داده شده است شانه خالی می کنند.سم و رز به طبقه ی اجتماعی اَوری تعلق ندارند(در خواندن فال مشخص شد که سم و رز متولد ماه شیر هستند و اَوری متولد ماه بز) و در برخورد با او خود را محق می دانند.این همان دیدگاهی است که می گوید در جوامع امروزی خودت را نجات بده و برو.از همین رو وقتی سم را جایگزین ریک در کازابلانکا کنیم مطمئنا تصمیم گیری او متفاوت است و با ایلسا(رز) فرار کرده و ویکتور(اَوری) را در مخمصه تنها می گذارد.
هشدار آنی بیکر به جامعه آمریکا و در بعدی کلان تر جامعه انسانی در دو نکته کاملا جدی است.اول اینکه اگر به کاری که می کنیم عشق نورزیم و در مقابل جریان تغییرات فزاینده روزافزون و بی قاعده نظام سرمایه داری مقاومت نکنیم، به مرور به عناصری بی حاصل و سرخورده همچون سم و رز تبدیل می شویم.او در پایان نمایشنامه، اَوری را در قالب یک قهرمان امروزی، برای نجات آپارات به فلیک می فرستند.اَوری از آینده کاری خود و رویاهایی که در سر دارد می گوید و در مقابل سم حتی قادر نیست به درستی مفهوم عشق و عاشق شدنش را به اَوری گوشزد کند.در این صحنه اَوری یاد دو شخصیت را زنده می کند.یکی شخصیت توزنباخ در نمایشنامه "سه خواهر" چخوف، که عاشق ایرینا خواهر کوچک خانواده است و در دوئل با سولنی بر سر عشقش کشته می شود.کاراکتر دوم هم شخصیت هانتای پیر در "تنهایی پر هیاهو" رمان شاهکار بهومیل هرابال، که در آن هانتا پس از آمدن ماشین های جدید پرس، از کار بیکار می شود چون کار کردن با ماشین های جدید آن عشق ماشین پرس خود او را ندارد.هشدار دوم نویسنده در واقع اضمحلال و نابودی تدریجی کیفیت اخلاق و روابط انسانی است.او در جای جای متنش ساختار رمانتیک فیلم های مانند کازابلانکا را با تصویر سازی های فیلم مالنا و روابط بین شخصیت هایش به هجو می کشد.نکته ی هوشمندانه ای که در نام اثر هم به چشم می خورد.فیلک نامی است که به لحاظ لغوی هم معنای تلنگر را می دهد هم به معنای سالن سینما است.
آخرین تصویر کاریکاتوری کازابلانکا صحنه آخر نمایش است.جایی که در نور کم سینما که به شدت شبیه تاریکی باند فرودگاه در کازابلانکا است،اَوری برای نجات عشقش،آپارات کهنه سینما آمده است.کاری که هانتا در تنهایی پر هیاهو نتوانست انجام دهد، اَوری انجام می دهد و با رویای آینده ای متفاوت سم و رز شبیه به هم را تنها می گذارد.

عاطفه گندم آبادی، علی جباری، میترا، امیر، جهان و رضا بهکام این را خواندند
نیلوفر و محمد لهاک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا غیر از یک کار تمام کارهایی که در ماه گذشته دیدم بد بودن. و این خیلی بده و حال من بدتر
عاطفه گندم آبادی، میترا و 4faslesal این را خواندند
پ.ر و محمد لهاک این را دوست دارند
ای کاش ریچارد سوم اجرا نمیشود اجرا داشت و پیشنهاد میکردم ببینید تا حالتون رو خوب کنه
فرآیند هم بد نیست
۱۴ شهریور ۱۳۹۷
فرایند رو برم ببینم ؟؟
۱۴ شهریور ۱۳۹۷
فقط ریچارد خوب بود...
۲۰ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید