مونولوگ دیدن کار سختیه اما این اثر بیشتر ازینکه یه مونولوگ خالی باشه برای من یه گفتگوی دوستانه بود،گفتگویی که به سختی شروع میشه و به فریاد تبدیل
... دیدن ادامه ››
میشه.فریادی که طی چند سال گذشته ی زندگیم بارها بغض شد و فرو رفت ته قلبم تا مبادا کسی از زخمی که می کشم بویی ببره.آقا مهدی،مهدی حسینی نیا با جز به جز صورتت،با تمام وجودت بازی کردی،انگار سالها تو این نقش زندگی کرده باشی مثل من.
هر رابطه ی عاشقانه ای ممکنه به دلایلی گره بخوره،حالا به هر دلیلی که میخواد باشه،شغل یکی از طرفین،مشکلات مالی،گذشته ی یکی از طرفین،مهم نیست علت چیه،مهم گره ای هست که خورده شده.اصلا کافیه روزگار بفهمه کسی عاشق شده،از زمین و زمان میباره تا یکی کم بیاره یا عاشق یا معشوق یا هر دو.و چقدر عمیق تجربه ش کردم...
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست،آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست!
من احساس نمی کردم دارم یه تئاتر میبینم،انقدر صمیمانه اجرا شد که انگار رفیقی بعد از مدتها پیدام کرده و داره میگه بیا میخوام برات حرف بزنم،منم بگم بگو،بگو که منم کلی حرف دارم باهات بزنم.این تسلط بازیگری بی ادا و بی ریا واقعا برای من به عنوان تماشاگر جذاب بود.چه خوب که بازیگر و کارگردان این نمایش زیبا رو خارج از سالن هم دیدم و تازه میفهمم چقدر شخصیت خاکی و صمیمی بازیگر میتونه باعث بشه تو یه نقش بی ادای اضافه هنرنمایی کنه.
خسته نباشید،موفقیت شما روزافزون