در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هراکلس5
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:23:26
۱۷ بهمن تا ۰۶ اسفند ۱۳۹۲
۱۹:۳۰

 ژانر: اجتماعی

خلاصه نمایش: این اثر اقتباسی آزاد از هراکلس است که هانیر مولر در سال 1964به رشته تحریر درآورد و داستان مردمی را روایت می کند که برای رها شدن از شر ناپاکی کشورشان پناه می برند به هراکلس قهرمان اسطوره ای این نمایش پر تحرک انتقادی است تند به دنیای مصرفی وصنعتی امروز 

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تا پایان به انتظار یک اتفاق نشستم اما هیچ نصیبم شد، هیچ!
تینا و امیر مسعود این را خواندند
عباس حکیم قدس این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در فضایی مملو از بوها و تصاویر بصری ِ نماد ِتعفن ، رخوت و تسلیمی بالاجبار ، رو در روی تئاتری قرار میگیریم که تلاش میکند مفاهیم ِ جاری زندگی را از زوایه ای دیگر تحلیل کند ...
انسان در جهان مصرفی خود گرفتار آمده و درحال ِ نابودی ست از سویی قادر به ترک شیوه ی رایجش نیست و از سویی تحمل و خلاقیت ِ بهینه سازی ِ اوضاع خود را ندارد این چنین دست به دامن اسطوره ها و قهرمان سازی میزند و راه نجات خود را تنها از یک نفر بعنوان قهرمان خود میخواهد ..
هراکلس 5 تئاتری مملو از استعارات و مفاهیم ِ عمیق ست که بطور اشکار نقدی بر روش زندگی ِ انسان امروز ست .. اورا به چالش میکشد و در مفاهیم دست ساز خودش به رگبار می بندد
بی انکه راه حل نهایی پیشنهاد دهد مخاطب را بین برداشت های خودش و انتخابهایش ، رها میکند

نقطه ی قوت این تئاتر بی شک متن ِ سراسر فلسفی آن ست هرچند کارگردان و بازیگران تمام تلاش خود را میکنند که انتقال دهنده ی خوبی براین متن باشند اگرچه نمیتوان گفت موفقیتی نداشتند اما از نظر من ان درخشندگی در اجرا و حس لازم آن به مخاطب ، کمرنگ بود

دکور ، افکت ها و شبیه سازی ِ وقایع درخور ... دیدن ادامه ›› توجه ست اما بازهم ببینده گمان میکند اگرچه ایرادی اشکار نیست اما نمایش آنچنان که باید ،به دل نمی نشیند
با تمام آنچه گفته شد "هراکلس 5 " نمایشی خاص و البته در ژانر مخصوص خود ،میتواند تئاتری درخور توجه باشد ..اما برای انتخابی تفننی و بدون پیش زمینه از نویسنده و سبک ان چندان مناسب نیست وباید با این پیشینه به دیدن این نمایش رفت که لایه های درونی آن توسط خود مخاطب و حوصله ی ِ ملزومش ، درک و تحلیل شود...

نیلوفر ثانی
2 اسفند 92


بانو ثانی نازنین
خیلی وقت بود نقد ننوشته بودین
خوشحالم که بازم نقدتون رو می بینم
چه خوبه که برگشتین
۰۴ اسفند ۱۳۹۲
بی انکه راه حل نهایی پیشنهاد دهد مخاطب را بین برداشت های خودش و انتخابهایش ، رها میکند ...
کاملا موافقم.
۰۸ اسفند ۱۳۹۲
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
درود شقایق عزیز
۰۸ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بخش اول
خروس ها را سر بریده اند
کافیست لای در کهنه تاریخ را کمی باز کنیم ، تا بر لولای زنگ زده اش بچرخد و بخارهای سمی و بوی تعفنش تمام فضای دماغمان را پُر کند. شروع به عق زدن کنیم ، بدنمان پس زند و حالت تهوع ما را به زانو در آورد. استشمام حرام شود و پره های دماغمان را با گیره ای مجکم به یکدیگر چفت کنیم. سرمان را پایین اندازیم ، مطیع و گوش به فرمان ، خم شویم. مچاله. با جامه هایی چروکیده ، پاره ، آویزان و چهره ای وحشت زده و طاعونی میان فضولات و سرگین به دنبال آذوقه ای بگردیم. موسیقی جورج کرامب و زخمه های سنگینش گوش هایمان را خراش دهد ، خون چکد و شاید از نغمه ها و مرثیه های درد آلود و راز آلود کلیدهای سیاه و سفید آروو پارت اشک چکد. طبیعت بی جان تمام قاب نگاهمان را تسخیر کند و سرهای بیکنی و نوزادهای از شکل افتاده ، جنین های مرده ، انسان های به دار آویخته ، سربازهای خفه شده ، پیغمبران پریده رنگ ، خدایان بهت زده و درختان سوخته را در میان خرابه ها ببینیم و دستانمان نیز جز خاک گورها و خاکستر آتش ها چیز دیگری حس نکند. آئوگیاسی مستبد از آن بالا دیوانه وار داد زند ، هوار کشد جوری که مو را به بدن سیخ کند و گوش ها را به درد آورد. آیا رهایی بخشی ، مسیحایی هست؟ آئوگیاس پاسخ دهد:«سرگین یکی از ملزومات گوشت است، هیچ راه گریزی از آن نیست مگر در دمکراسی مردگان» عدالت را فقط بایستی در دنیای مردگان جست و نه زندگان.
«یه لحظه دوستان ، یه لحظه» کارگردان وارد صحنه شد و گفت. «این نمایشی بیش نیست.» هیچ دری باز نشده. او فاصله ای بین ما و نمایش گذاشت ، حواس ما را پرت کرد ، ما را از نمایش بیرون راند. آخر چگونه هراکلس یکی از شجاع ترین و قدرمندترین اساطیر یونان می تواند به روزگار ما بیاید؟ او را برای گذراندن ... دیدن ادامه ›› خوان پنجمش به قرن بیستم چگونه فرا بخوانیم تا کمی از گندهایی که انسان ها در طول تاریخ زده اند را پاک کند ، تا بوی تعفنی که از فضولات انسان های لخت و عریان در اتاق های گاز پر شده را بیرون کند.«کجا هستی ای بوی تعفن؟ از پیکر نامرئی خود بیرون بیا، چهره ی کریه ات را نشان بده.» اما مردمان تبس عاشق نمایش هستنند ، هراکلس را تشویق می کنند تا دوباره بازی کند و خواهان ادامه ی اجرای او هستند. هراکلس زن می شود ، دلبری می کند ، مرد می شود ، دیوانه ، خشمگین و خود را بر در دیوار می کوبد و از ناتوانی اش در این نبرد می گوید. اویی که توانسته بود ، شیری درنده و ستبر نمه را سر برد ، اژدهایی هفت سر به نام هودرا را نابود کند و آتش به گلوگاه او ریزد ،‌ کمر گرازی تیزپا را بر خاک بمالد ، غزالی را اسیر کند ، نمی تواند این شهر را از چنگال مدفوع رها سازد. «من در چهار کارزار ، شما را از مرگ نجات داده ام و اینک شما زندگی را می خواهید بدون سرانجامش. نبردهایم را پس می گیرم.» مردم کاغذهای دیالکتیک را به هوا پرت می کنند. تاریخ را همین دیالکتیک رقم زده ، جدال انقلابی ها با ضد انقلابی ها. لیکن این بار پروتاگونیست ما در برابر آنتاگونیستی هیولاوشی به نام انسان کم آورده. قدرت مافوق انسانی اش هم کارساز نیست. فقر ، جنگ ، تجاوز ، تروریسم بومی ، بی خانمانی ، خشونت ، اعتیاد ، انتحار ، انفجار.
هیهات که دیگر در این کارزار حتا از دست هراکلس هم کاری بر نمی آید. او آسمان را به پایین می کشد و زیر پایش له می کند. او هم دیوانه شده. همانند آئوگیاس ، هیتلر ، موسولینی.رستگاری نیست ، امیدی نیست ، همه چیز ویران شده ، با خاک یکسان شده ، خرابه است ، چاره ای ، فریاد رسی. فریادی:
"در انتظار چه هستی.
خروس ها را سر بریده اند.
سحری در کار نیست."
هاینر مولر


خیلی منسجم و خوب بود.سپاس آقای پیکانی
۰۴ اسفند ۱۳۹۲
آقای دوستی ، لطف دارید.

آقای فزونی ، ممنون که خواندید.
۰۷ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید