در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش لرز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:40:55
امکان خرید پایان یافته
۱۸ آذر تا ۱۳ دی ۱۳۹۸
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰ تومان
مردی برای رسیدن به هدفش،،خانواده اش را به کوهستان می برد و ..
سبک
درام

گزارش تصویری تیوال از نمایش لرز / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
منتشر شده در تاریخ پانزدهم دی ماه نود و هشت در روزنامه شرق



منطق وارونه‌سازی صنعت کامیابی
نوشته محمدحسن خدایی
این روزها سرمایه‌داری متاخر مدام در رسانه‌های جمعی خویش، افراد را به تلاش مضاعف و دستیابی به موفقیت دعوت می‌کند. اگر بپذیریم که عنصر رقابت یکی از مهم‌ترین راه‌های کامیابی در جهان سرمایه‌داری نئولیبرال است، زیستن در این سیستم اقتصادی لاجرم دامن زدن به یک رقابت ابدی و بی‌پایان هم است. نمایش «لرز» به نویسندگی و کارگردانی داریوش علیزاده، کمابیش در همین حال و هواست. خانواده‌ای که برای کسب موفقیت از شهر به بیابان مهاجرت کرده و در خانه‌ای ... دیدن ادامه ›› عجیب و غریب، فرزند پسر را تحت مکانیسمی نوآورانه تربیت می‌کند تا امکانی برای بالا رفتن از پله‌های ترقی شود. پسر در یک فرآیند طولانی مدت، زبانی می‌آموزد که جهان، اشیاء و مناسبات آن، به شکل دیگری نامگذاری و صورتبندی شده. پدر در مقام یک رمان‌نویس، سرگذشت فرزند خویش را در کتابی به چاپ رسانده و گویی برنده جایزه‌ای ارزشمند هم شده. حال تلاش دارد این کامیابی را ادامه دهد و منطق وارونه‌سازی را که پیش از این در قبال پسر اعمال کرده گسترش داده و شرح آن را در جلد دوم کتاب به چاپ برساند. بنابراین پیشنهادها تازه و خلاقیت‌های شگفت‌ از راه می‌رسند تا مقدمه‌ای باشند برای کامروایی فزون‌تر. زمانی ژولیا کریستوا متذکر شده بود که برای نوشتن، می‌بایست دست به سفر زد و از جهان کناره گرفت و انزوا برگزید. لرز به نوعی روایت همین‌هاست: کناره‌گیری از جهان و تلاش برای برساختن یک جهان تازه. اما در ادامه این روند به چالش کشیده شده و خانواده گرفتار بحران می‌شود. ماجرا مربوط است به بارداری مادر که گویا دوقلویی در رحم دارد. تنها یکی از دوقلوها متولد شده و آن یکی را قبل از تولد بلعیده. دختر مدعی است که خواهرش شرور بوده و بهتر آن که متولد نشود در عوض او منتسب است به امر خیر. دختر در مقابل ابتذال خانواده می‌ایستد، اجرای تکراری پدر را شاهکار نمی‌داند و وارونه‌سازی نام‌ها را اشتباه می‌داند و به برادر تذکر می‌دهد. کنشی که موفقیت خانواده را به مخاطره خواهد انداخت. بنابراین خانواده تصمیم می‌گیرد او را قربانی کند تا خواهر بلعیده شده، امکان متولد شدن بیابد. دختر شرور به دنیا می‌آید و با اقتداری که از خود نشان می‌دهد، تمریناتی سخت را برای رسیدن به موفقیت به اجرا می‌گذارد. نتیجه فرسودگی بدن‌ها و اضمحلال مناسبات است. خواهر شرور مکانیسم خانواده را در قبال تلاش برای کامیابی، تا نهایت منطقی‌اش ادامه می‌دهد تا تاب‌آوری افراد به حداقل رسد.. در نهایت اوضاع چنان سخت و غیرقابل کنترل می‌شود تا گسستی دوباره رخ دهد. خانواده تصمیم می‌گیرد دختر شرور را قربانی کند. دختر مهربان بار دیگر پدیدار می‌شود و حال با اعضای تادیب شده خانواده روبرو هستیم که تلاش دارند خطاهایی که در قبال پسر اعمال شده را جبران کنند. تمامی نام‌های تصحیح شده بر روی کاغذ نوشته شده و برای پسر خوانده می‌شود. اما پسر که تاب این حجم از دروغین بودن جهانی که می‌شناسد را ندارد، دست به اسلحه برده و خانواده را نابود می‌کند. او همچون فرانکشتاینی است که تا آنجا تحمل می‌کند که احساس کند با او صادق بوده‌ و جهان مالوف‌اش را نابود نمی‌کنند.
طراحی صحنه فضایی انتزاعی را تداعی می‌کند. تمام آنچه که قابل رویت است، محفظه‌ای فلزی که بر کف صحنه قرار دارد و نسبت پر ابهام فضای داخلی را با بیابان لم‌یزرع متعین می‌کند. نوعی فشردگی و وارونه‌سازی مکانی و فضایی که قبل از آن در زبان بکار رفته. اتصال حوزه خصوصی با امر عمومی، واجد نوعی اعوجاج و تغییر منظر است که پسر هیچ‌گاه امکان تجربه کردن‌اش را نمی‌یابد. حتی ژست‌ بازیگران هم در نسبت با این وارونگی است. ژست‌هایی که مدام با توزیع نیروها و جابجایی مرجع اقتدار تغییر می‌کند. فی‌المثل پدر را به یاد بیاوریم که چگونه قبل و بعد از پدیدار شدن دختر شرور، خانواده را خطاب می‌کند. فیگوری که از جایگاه نمادین پدر، اقتدارش را بر بقیه اعمال می‌کند و بتدریج بدل می‌شود به ابژه‌ای قابل ترحم و سرزنش. پسر اما واجد نوعی باورمندی همیشگی است. حتی زمانی که در انتها دست به اسلحه می‌برد تا جهان آشنای خویش را که ادعا شده دروغین است، در مقابل هجوم حقیقت‌طلبی نالازم دیگران نجات دهد، باورمند جلوه می‌کند.
در نهایت اجرای لرز را می‌توان تلاشی دانست برای خلق یک جهان تکین اما معناباخته. اما این تمنای معناست که عامل موفقیت را که وارونگی زبانی باشد پس می‌زند و بحران می‌آفریند. اجرایی همچون لرز، زبان را در ساحتی تازه بکار می‌بندد و جهان را شکلی بدیع می‌نامد، اما در این فرآیند کمابیش محافظه‌کار عمل می‌کند و مکانیسم وارونه‌سازی را تا نهایت منطقی خویش ادامه نمی‌دهد.

مهرداد کیا و امیر مسعود این را خواندند
سعید دشتی و محمد لهاک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لرز برای من یه هندوانه سربسته بود. سعی کردم سربسته نمونه و دیدم بعضی از کاربران ازش تعریف کردن. از کارگردان چیزی نمیدونستم پس لباس پوشیدم و رفتم تئاتر هامون.
نمایش لرز یک نمایش مینیمال برای منِ مینیمال دوست محسوب میشه. صحنه خلوت، موسیقی کم، دیالوگها مختصر و مفید، لباسها ساده و زمان نمایش کوتاه(حدود ۵۰ دقیقه).
خلاصه داستان ساده س. زندگی ما... همراه با دروغ هایی که ریشه در ترس های ما دارند. زندگی خودخواهانه ما. پنهان کردن حقیقت و دروغ را حقیقت جلوه دادن. تظاهر به چیزهایی که نیستم و کتمان آنچه هستیم. دورویی و ریا. میل به دیده شدن، تمایل به کپی کردن و انتشار خودمان. نابودی پستچی ها یا هرآنکس که ممکن است خبر ما را به گوش دیگرانها برساند. از ریشه کندن آنچه فکر میکنیم مورد پسند ما نیست و در پایان نوشداروی بعد از مرگ سهراب.
لرز پر بود از نشانه ها، همه چیز لایه ی در پشت خود داشت. لرز برای من واقعیت زندگی این روزهای ماست چه در بعد اجتماعی چه در زندگی فردی و چه در بعد سیاسی. من این نمایش را واقعیتی دیدم که تماما نشانه گذاری شده بود. دیالوگها، روابط و رنگها را نباید سرسری بگیرید. لرز نمایشی بود که دوست داشتم و مقبول بود. در این روزهای تلخ دیدنش روزنه امیدی بود برایم. از اینکه هوشمندی کارگردان، بازیگران(به ویژه بازیگر نقش پسر) و عوامل را دیدم لبخند رضایت زدم. خوشحالم آدمهایی را دیدم که هم دغدغه بودیم. ... دیدن ادامه ›› دم همگی گرم
برای رعایت انصاف نقاط ضعف: سر موقع شروع نشدن نمایش، کمی بالا بودن خشونت نمایش، صندلی های بسیار باریک و ناراحت تئاتر هامون، نبود بروشور نمایش
پ.ن: در توضیح داستان آمده مردی خانواده ش را به بیابان برده، لطفا اصلاح شود(به کوهستان برده بود)
مرسی از نظرتون
۱۰ دی ۱۳۹۸
خواهش میکنم جناب دشتی
۱۰ دی ۱۳۹۸
سمیرا جان. نمیدونم چرا اشتباه در اشتباه شد. درستش کردم.
۱۰ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تکانه ای خیالی
نمایش لرز به دنبال طرح مساله ای است و در بیان آن دنیایی می سازد انتزاعی که از همان شروع نمایش با وجود درب افقی، تماشاگر را از ... دیدن ادامه ›› وجود دنیای غیرواقعی اش آگاه می سازد. زن و مردی در قالب خانواده که برای دستیابی به هدفشان که بهترین نویسنده و هنرپیشه شدن است متکبرانه اقامت در منطقه ای دور و تربیت متفاوت پسرشان را انتخاب کرده اند و برای این بهتر شدن قربانی می دهند. خواه قُل خوب خواهرها، خواه پستچیِ بداقبال و خواه شخصیت و روح پسر. پسری که همه چیز را به او وارونه نشان داده ، او را مجبور به تشویقِ نمایش مزخرفات و عالی دانستنش نموده اند. تربیت او چنان است که حتی در انتخاب یکی از خواهرهای خیر و شر ، شر را بر می گزیند. پسری که تمام آرزویش داشتن خرِپلاستیکی است، نابالغی که تنها فرمانبردار است. پسری که حتی با وجود بازگشت خیر و بازنمایی راه نجات ، مرگ و زوال و حماقت را بر می گزیند.
سبک رئالیسم جادویی که علیزاده برای متن و اجرایش انتخاب کرده است لازمهء بیانِ این نوع قصه است. در این سبک، واقعیت و واقع انگاری با نوعی وهم آلودگی می آمیزد و در این آمیزش، غالبا اوهام غلبه می یابند. این وهم زدگی رئالیسم جادویی، بعضا آن را به سوررئالیسم نزدیک می کند. دنیایی که در رُمانهای گابریل گارسیا مارکز نیز با آن روبروییم. از سویی با تصویر موهومی خورده شدن دخترِ شرور توسط خواهردوقلویش روبروییم از سویی دیگر با بحث ظریفِ تربیت و ریشه یابی مشکلات والدین در کودکی. تصاویر رویاگونه ای با بازگشت دخترِ خوب بعد از مرگ و تصاویر دنیای واقعی همچون گرسنگی و دلتنگی و حضور مهمانان جهت تسلیت مرگ کودک. هرچند منطق دقیق و عقلایی بودن خاصِ واقع گرایی، از این نوع سبک انتظار نمی رود لیکن رعایت حداقلی این مرز به منظور باورپذیری قصه لازم و ضروری است. چراییِ تغییر جهت پدر از عنصر قدرت به فرمانبرداری دختر شرور ، چراییِ همراهی مادرِ خودخواه با پدرِ جامانده از مسابقه ، چراییِ انتخاب بازگرداندن دختر خیرخواه ، چراییِ برگزاری مهمانی باوجودِ عزلت گزینی و عناصری از این دست تماشاگر را حتی با بخش واقعیِ قصه همراه نمی کند.
صراحت و غیر چالشی بودن برخی عناصر نیز اگرچه به منظور گره گشایی و رفع ابهام قصه است از جمله تعریفِ دقیق خیر و شر خواهران ، بیان واضحِ آرزوی داشتن دنیای بهتر، بیانِ آشکارِ پسر در ردِ دنیای بیرون ، بیانِ زشتیِ خودمحوری در راهِ رسیدن به موفقیت و.... نه تنها کمک زیادی به رفع ابهام داستان نمی کند که رمزآلودی و خیال انگیزی فضای قصه را نیز خدشه دار کرده است.
لرز را (جدا از بازی نیکان راست قلم) می توان نسخه دیگری از "مشق شب" امیرنجفی محسوب نمود. چه از لحاظ انتخاب سبک بیان و چه از منظر قصه . هر دو تحکمِ قدرتِ مسلط و ضعف مظلومِ محدود و در نهایت شورش و عصیان عنصرِ مستضعف و مرگِ مستبد را به تصویر می کشند.
بازی به اندازه و خوب بازیگران خصوصا میثم نوروزی ، طراحی لباس و افکتهای صدا در این نمایش قابل ملاحظه است لیکن انتخاب و یا گریم و یا شاید نوع بازی سعید دشتی مناسب این سبک اجرا نیست. گریم ، گویش و بازی او به گونه ایست که مناسبت بیشتری با یک نمایش حماسی پهلوانی دارد تا اجرایی سورئال. با این همه نمایش لرز به عنوان نمایشی دغدغه مند ، مسأله پرداز و تصویرگر، قابل احترام و توجه است.
درود ، عالی بود
لرز دقیقن برای من هم بنوعی یادآور مشق شب بود
۱۰ دی ۱۳۹۸
چی بگم والا!! مهم همین رفاقتاس خانوم⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩ ولی اتفاق میفته، نگران نباش. یه کاری رو مطمئن بودم سپهر دوست خواهد داشت ولی اونم خوشش نیومده بود!! دربارهٔ من و شما هم احتمال هم‌نظر شدن سر یه کار وجود داره:))
۱۱ دی ۱۳۹۸
سپاس از حضورتون .
۱۳ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید