در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش منو نمی بره
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:10:13
امکان خرید پایان یافته
۰۳ آذر تا ۲۲ دی ۱۳۹۶
۱۹:۰۰  |  ۵۵ دقیقه
بها: ۸,۰۰۰ تومان
«منو نمی‌بره» نمایشی ویژه مخاطب نوجوان و بزرگسال است و مضمون آن درباره‌ی رها شدن از تمام حسرت‌ها، دروغ‌ها، حسادت‌ها، جدایی‌ها و خاطره‌های تلخ و شیرین روزهای گذشته است.

کروکی آدرس:


- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۲ سال خودداری نمایید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش منو نمی بره / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› زهرا صبری نمایشش را به دنیا فنی‌زاده تقدیم کرد

›› «منو نمی‌بره» زهرا صبری، روی صحنه مرکز تئاتر کانون

آواها

مکان

تهران، بلوار کشاورز، خیابان حجاب، روبروی سالن ورزشی حجاب، درب ورودی شرقی پارک لاله، مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان (لطفا از مسیر خط کشی توپ‌های رنگی مراجعه نمایید.)
تلفن:  ۸۸۹۶۶۱۱۹ - ۸۸۹۸۰۷۲۱ (ساعت پاسخگویی از ۸ تا ۱۶)

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بی نظر بود به همه توصیه می کنم حتما به تماشای این کار زیبا و تامل برانگیز بروید
حالا بی‌نظیر هم نبود دیگه!!...
ای بدکی نبود!!
۱۳ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شده بعد از تماشای نمایشی احساس سبکی و آرامش کنید . انگار بار غمی چند ساله از رو دوشتون برداشته شده ؟
نمایش منو نمیبره معجزه می کنه حتما ببینید و لذت ببرید . کارگردانی خلاقانه و منحصر بفرد زهرا صبری در لحظه لحظه نمایش کلاس درسیه که بهت میگه کارگردان کارش چیه نقشش چیه
خواستم از نمایش بیشتر بگم دیدم دوستان عزیزم مارال، ابرشیر ،حمید و پرند تمام و کمال نوشتند . دوباره مطالبشون رو خوندم و سخن کوتاه کردم
رضای بزرگوار واقعا زهرا صبری از کارگردانان بسیار خوب تاتر امروز ما است. امید که خیلی بیشتر ازش کار ببینیم.
ارادتمند
۲۶ آذر ۱۳۹۶
قطعا کارهای آتی خانم صبری رو دنبال خواهم کرد . ابرشیر عزیز امیدوارم کم کار نباشند
۲۶ آذر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ـــ کارمایی به وسعت یک قوز ـــ

به جرات اذعان میکنم، نمایش ""منو نمیبره"" یکی از بهترین نمایشهایی بود که در چند وقت اخیر به تماشایش نشستم.

داستان نمایش در فضایی جادویی و رویاگونه به زیبایی هرچه تمامتر روایت میشود؛
پیرزنی که دچار بیخوابی شبانه است.
نمایش زمانی زیباتر و جذابتر میشود که پیرزن علت بیخوابی هایش را از دایی جان(که نمادیست از آگاهی و پیرخردمند) جویا میشود.

اما علت چیست؟
سایه قوزدار...
سایه زلال وجودمان که با؛
کینه، حسد، بدخواهی، آزار ، سکوتِ بی زمان، کلام بی مکان، بد دلی و هزار و یک ... دیدن ادامه ›› بد و بیراه دیگر، قوزدار و خمیده اش میکنیم، که این همان کارمایی است که قدرت طبیعت در زندگی تقدیم ما میکند.

زهرا صبری نازنین و خلاق و بی نظیر، نمایشی را روی صحنه دارد که پر است از حرف, سمبل و تلنگر.

مخاطب طراحی صحنه خاصی را شاهد نیست؛ اما نمایش طراحی اجرایی و دراماتورژی بی تکلف و کاربردی دارد.

یک لحاف چهل تکه و چهار بالش بزرگ.

لحاف چهل تکه ای که تنها یک لحاف نیست؛
پرده اندرونی است وقتی رهبانو از پس آن با همسر آینده اش عاشقانه سخن میگوید،
تور سپید عروسی است وقتی رهبانو با به سر کردنش راهی خانه بخت میشود،
موج دریاست وقتی رهبانو با همسرش برای اولین بار به شمال سفر میکند و از پس موجهای دلنشین دریا همسرش را دید میزند،
ورطه هلاکت است وقتی رهبانو کینه خواهر را سالها به دل گرفته و در آن فرو رفته است.

اما بالشها؛
بالشهایی بزرگ که اگرچه در نگاه اول بالین آرامش و خواب است؛ اما در اصالت همان قوزهایی است که سالها سیاهی و کینه و ضعف و بدی رهبانو را در دلش جای داده و بجای آرامش، پستی بلندیهایی دارد که دیگر سر رهبانو با تکیه بر آن رنگ آرامش و خواب را نمیبند.
و تنها زمانی این آرامش برایش حاصل میشود که دانه دانه و به نوبت همه این عوامل تشویش را از درون بالشها بیرون میکشد و از دل آنها میتکاند.

این بیرون کشیدن نه تنها سمبل و نمادیست از خانه تکانی قوزها، بلکه بخشی از دراماتورژی آگانه و خلاقانه و زیرکانه بانو صبری است تا به کمک آنها کاراکترهای فرعی نمایش را به صحنه بکشاند.

نمایش را بسیار دوست داشتم؛
هم به لحاظ فرم اجرا و محتوا و هم به لحاظ حرفهای پنهانی زیبایش.
امیدوارم همه ما آدمها در وهله اول سعی کنیم قوز در نیاوریم ؛ اما اگر هم سایه زیبایی هایمان را دستی دستی قوزدار کردیم، آگاهانه بتکانیم و صاف و صیقلی اش کنیم.

پ.ن : نمایش تنها مختص گروه سنی نوجوان نیست، چه بسا که به نظر بیشتر مختص بزرگسال است.
ـــ تماشای نمایش به شدت پیشنهاد میشود. ـــ
ـــ پــرنــد ـــ
سلام این متن و کلماتی مثل" سایه قوزدار" و " فضایی جادویی و رویاگونه " ذهنه منو یاد داستان بوف کور میبره :
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد.
آیا روزی به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی، این انعکاس سایهٔ روح که در حالت اغماء و برزخ بین خواب و بیداری جلوه می‌کند کسی پی خواهد برد؟
برای من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور بکنند یا نکنند. فقط می‌ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم
چه ورطهٔ هولناکی میان من و دیگران وجود دارد - تا ممکن است باید خاموش شد
اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم، فقط برای اینست که خودم ... دیدن ادامه ›› را به سایه‌ام معرفی کنم - سایه‌ای که روی دیوار خمیده
ببینم شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم. چون از زمانی که همهٔ روابط خودم را با دیگران بریده‌ام می‌خواهم خودم را بهتر بشناسم.
آیا این مردمی که شبیه من هستند، یک مشت سایه نیستند که فقط برای مسخره کردن و گول زدن من به وجود آمده‌اند؟ آیا آنچه که حس می‌کنم، می‌بینم و می‌سنجم سرتاسر موهوم نیست که با حقیقت خیلی فرق دارد؟
باید همهٔ اینها را بنویسم تا ببینم که بخودم مشتبه نشده باشد
فقط با سایه خودم خوب می‌توانم حرف بزنم، اوست که مرا وادار بحرف زدن می‌کند
هر کس دیروز مرا دیده، جوان شکسته و ناخوشیدیده است ولی امروز پیرمرد قوزی می‌بیند که موهای سفید، چشمهای واسوخته و لب شکری دارد
من از بس چیزهای متناقض دیده و حرفهای جور بجور شنیده‌ام حالا هیچ چیز باور نمی‌کنم
میان چهاردیواری که اتاق مرا تشکیل می‌دهد و حصاری که دور زندگی و افکار من کشیده، زندگی من مثل شمع خرده خرده آب می‌شود، نه، اشتباه می‌کنم - مثل یک کنده هیزم تر است که گوشه دیگدان افتاده و بآتش هیزمهای دیگر برشته و زغال شده، ولی نه سوخته است و نه تر و تازه مانده، فقط از دود و دم دیگران خفه شده.
۱۷ آذر ۱۳۹۶
نیک اندیش گرانقدر
سپاس از حضور شما
۲۵ آذر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید