مدهآ در قندهار..، خب واقعاً حیف بود اگه به دیدن این نمایش نمیرفتم. ممنون از پرستو و پوریا جان برای معرفی.
با اینکه این نمایش، خط داستانی مشخص و غیرپیچیده و تقریباً بدون تعلیقی داشت، باز هم تونست تا آخر نمایش همراهم کنه. شاید بهخاطر بازیهای عالی و روون بازیگرانش، لهجهی شیرینشون، مونولوگها و اکتهای جذاب مدهآ یا بهخاطر دغدغهای که هیچوقت، حداقل حالا حالاها، کمرنگ نمیشه.
شاید هم بهخاطر غصهی تموم نشدنی من از وجود قوانین بسیار ناعادلانهی کشورمون در مورد افغانستانیها (کلاً مهاجرها) و درکنارش، رفتار و دید بعضی از ما...
بهنظرم طراحی لباس خیلی خوب بود، طراحی صحنه و نورپردازی هم کافی و کاربردی.
از تماشاگرها هم نگم که گلهای گل.
بهنظرم جا داشت زمان نمایش کمی کوتاهتر میشد.
?از اینجا خطر اسپویل (اگر نمایش رو ندیدید نخونید)?
نقش
... دیدن ادامه ››
دایه با حرکات دست و میمیک صورت و بُدوبدوهای پریشونشون منو جذب میکردن حسابی. لحن و بیان مدهآ کمی اغراقشده بود که البته شاید این نقش به اون نیاز داشت؛ اما حالات روحی یک زنِ نادیده گرفته شده، یک زن باردار، یک زن رانده شده از خانوادهی پدری و حتی جلوتر، زنی در آستانهی زایمان رو خیلی خوب به نمایش درآوردن.
بازیگران نقش جیسون و معلم هم خیلی به نقششون میاومدن و در نمایشِ دو شخصیت مرد متفاوت یا حتی متضاد، موفق عمل کرده بودن.
پسربچه هم که گوگولی بود دیگه. من میدیدمش ناخودآگاه لبخند میزدم نمیدونم چرا!
پ.ن: عقیدهی راسخ شخصی:
منطقی نیست که از یک پکیجی که خودمونو پیروش میدونیم، مواردی رو که دوست داریم یا براشون دلیل داریم با بهنظر قشنگ میآن یا با حقوق بشر امروزی همخونی دارن رو جدا کنیم و دست رد به بقیهی موارد بزنیم (اونم با تفاسیری که از بیرون گود واقعاً عجیب بهنظر میرسن و بیشتر مبنای توجیهی، ترس یا حتی عادت دارن تا ادلهی منطقی).
بنابراین همسر مدهآ تنها به حکم شریعت عمل کرد، مجازات مدهآ هم سنگساره، تازه اینکه قبلش به مدهآ گفته بودن اولادتم با خودت ببر از لطفشون بود. تمام!