مهمانسرای دو دنیا اثری از اریک امانوئل اشمیت، فیلسوف و نویسنده ی فرانسوی بیانگر تنها تفاوت انسان با باقی موجودات است؛ احساسی که مارا با بقیه
... دیدن ادامه ››
جانداران متمایز کرده و عشق نام دارد.
بی شک همه ی انسان ها در مقطعی از زمان عشق را تجربه میکنند. امانوئل اشمیت با مهارت تمام دو موضوع عشق و جدایی را در کنار یکدیگر قرار داده است و هر دو موضوع را به چالش میکشد. نتیجه ی نهایی را هم به هوش مخاطب واگذار میکند که پی بردن به آن بسیار ساده است، فقط کافیست با عشق این نمایش را تماشا کرد.
صحنه آغازین نمایش با بازی امیرحسین نعیمی در نقش ژولین پورتال شروع میشود، و با سوال من کجا هستم؟ ذهن مخاطب را به این سمت میبرد که به صحنه نگاه کند و با مشاهدات و ادراک خود به نتیجه برسد.
این هوش طراحان صحنه ی این نمایش است که با کار خود دارند به ما میفهمانند میتوان عالم معنوی را به مینیمال ترین حالت ممکن در آورده و ماهیت حقیقی آن دنیا را به زیبایی هرچه تمام تر به ما نشان دهند، شاید اگر خرج زیادی برای میزانسن این کار میشد آن حس زیبایی در اوج سادگی به وجود نمی آمد.
نقطه ی مبهم نمایش برای من عدم توجه به شخصیت پردازی و طراحی شخصیت دکتر اس بود که آن حس فرا مادی را منتقل نمی کرد و صرفا به کاراکتری بدون عملکرد تبدیل شده بود که فعالیتش در نمایش تبدیل به ایجاد هیجان کاذب در مخاطبان میشد که این کاملا خلاف شخصیت دکتر اس است وگرنه اشمیت حتی به علاقه ی بین غیب گو و دکتر اس هم اشاره ای نمیکرد و آن را حذف میکرد، همانطور که در این نمایش حذف شد. با این حال نمیتوان از بازیگر، خرم بانو عسکری که به خوبی از پس بازی که قرار بوده انجام شود، یاد نکرد. اکتینگ و حرکات زبان بدن ایشان و حتی فراز و فرود صدایشان تا حدودی باعث چشمپوشی از ایرادات شخصیت پردازی دکتر اس برای من شد.
این عدم توجه به کاراکتر ها و حذفیات داستان پا به جایی گذاشت که حتی آخرین قسمت نمایش هم حذف شده بود جاییکه ژولین پورتال داخل آسانسور میشود، این درست است که باز هم نتیجه گیری به عهده مخاطب است چراکه «مرگ یک راز است» اما وفای به اصل نمایشنامه چه می شود؟! با این وجود باز هم میگویم کهدر تایم یک ساعت و رسیدن به این نتیجه کار، واقعا عالیست. همگی خوب میدانیم برای اجرای این نمایشنامه روزها وقت هم داده شود باز هم اصل مطلب ادا نخواهد شد.
ورود لورا به داستان با بازی یاسمین رفیعی همانطور که میبایست پر از انرژی و عشق بود، قطع به یقین نمایش دو حس مختلف در مخاطب ایجاد میکرد، یکی قبل از ورود لورا به داستان و یکی بعد از آن بود، شاید مخاطب تا لحظه ی ورود لورا به داستان کمی خسته شود اما همیشه باید بدانیم چیزی که مخاطبان نیاز دارند سادگی و شور و عشق و دلگرمیست که لورا آن را با خود آورد، چیزی که ناشی از قلبش است، همان قلبی که نیاز به پیوند دارد.
آهنگسازی کار به طور قطع چند پله بالاتر از بقیه ی مسائل بود و امیدوارم تمامی ترک ها اورجینال باشند و مثل کاور کار در سایت تیوال که گمان میکنم کار عکاس و گرافیست کار خانم مهناز ملکی بوده کپی نباشد، هرچند که واقعا موسیقی متن زیبا بود و جای تبریک وجود دارد برای آقای علیرضا دادرس و همینطور هم تیزر خوب و تاثیرگزار که آن هم کار خانم ملکی بود.
از بازی های خوب و کم نقص تعدادی از بازیگران از جمله آقایان محمد براتعلی و محمد خوشبخت و خانم نگار عزیزی سریع میگذرم چراکه نکات برای نقد اندک هستند و حوصله سر بر برای شما عزیزان.
در آخر هم خسته نباشید میگویم به کلیه عوامل از جمله کارگردان کار جناب آقای سجاد همتی و کسانی که از قلم این حقیر افتادند مخصوصا گریمورها که بسیار زحمت کشیده بودند و کارشان با ارزش بود.