در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال نمایش مقدس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:46:11
امکان خرید پایان یافته
۰۳ تا ۲۶ آذر ۱۳۹۸
۲۰:۳۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

برنده جایزه کارگردانی برتر از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
اثر برگزیده بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی

- چند نکته پراکنده به جای خلاصه:
آنچه  در خیابان رخ می دهد ناگزیر در بدن های ما جلوه پیدا می کند. بدن انسان عرصه ی پیکارهای اجتماع است. هرچند تاکنون این امر محقق نشده باشد اما کار تئاتر به زعم من آشکار کردن همین پیوند و عریان کردن آن برای تماشاگر است.
تئاتر امروز ما بیش از لاشه ای از آنچه که باید باشد، نیست. لال و اخته. کاری که احتمالا بیشتر ماها کرده ایم محصولش تا کنون همین اختگی بوده و انداختن تقصیر به گردن آن دیگری ملعون هم کارکردی بیش از کاری که مسکن با سرماخوردگی می کند، ندارد. در پی این انتخاب به ناچار تئاتر ما هم کارکردی سست و بی مایه دارد. جنون بیش از هر دوره تاریخی دیگری در دسترس است. شاید این ماشین جوری طراحی شده یا شاید ما جوری در آن کار می کنیم که ظاهرا هر تلاش ما را به ضد تلاش و هر عمل ما را به گامی به عقب بدل می کند.
چاره چیست؟ ایستادن و کنج عزلت گرفتن؟ سر به زیر افکندن و تن دادن به هر چه "به صلاح" است؟ برخاستن و تلاش برای شکستن دنده های ماشین؟
به باور ما تئاتر ضرورتی حیاتی دارد. هیچ کاری با انصراف و خاموشی تئاتر پیش نمی رود و تا زمانی که اهالی این جزیره کوچک به ضرورت تئاتر باور نداشته باشند، در اجتماع جایی برای زیست نخواهند یافت.

  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

گزارش تصویری تیوال از نمایش مقدس / عکاس: پریچهر ژیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"مقدس" یک معترض است. معترض به آنچه اکنون اوست.
محمدی به دنبال بیان مسائلی است که در متن کار و خلق کاراکترهایش به نوعی آنها را می ... دیدن ادامه ›› نماید: وطن ، مذهب ، فساد ، جوانان ، زنان ، اعتیاد و آزادی .....
دکور چارچوبی بسته از وطن خانه ای است که رنگ آبی و طلایی دیوارها نشان از جلال و شکوه روزگارانی داشته و نم گرفتگی ، تِرک خوردگی و خرابی اش بازنمایی اکنونش است. قابهای طلایی و تنها دریچه های رو به بیرون این چارچوب حاوی ناظرانی خارجی است که منفعلانه فقط نظاره گر این قصه اند.
پچ پچه های روزمرگی از گفتگویی بی اهمیت در متن اجرا جریان دارد و برای بیان هر حرفی اجازه گرفته می شود. صحبت از بچه ای است نامشروع که نباید به دنیا می آمد. که گویی همه بدبختی ها و مشکلات را از این تولد و انقلاب ناشی می داند.
دختر الکنِ امروزی علی رغم بیصدایی ، فریادهای خود را جسورانه بر سرِ تحکمِ تبر به دست می تازد لیک تنها هنجره خود را میخراشد و تن را میفرساید .زنان به صورتی هیستریک تن می شورند که گویی میخواهند بزدایند این شرم زنانگی و تهمت های منبعث از بدنشان را.
علیرغم اسفباری وضعیت موجود خانه ، اعضاء همچنان برای چسبیدن و توسل به ضریح تقدس همدیگر را کنار می زنند و حتی از جنگ و نزاع هم فرو گذار نمی کنند.
به تلفنی که مدام زنگ می خورد کسی وقعی نمی نهد و سرانجام از مرگ مادر خبر می رسد . شاید این مادر، مام وطن و زمینی باشد که چنان بر تخریب و زوالش همت وجود دارد که مرگش عنقریب است.
در آخر این زن است که با وجود کم تحرکی و تمایلش به آرامش خانه به ستوه آمده و فریاد می زند و خواستار آزادی از خانه است و همگان نیز همراه او شده ، رهایی را طلب کرده بر در و دیوار می کوبند ، عکس پدری که آنها را به اینجا کشانده پاره می کنند و باز تحکمِ تبر به دست، این شورش و غوغا را خاموش می کند و دوباره همگان می میرند که شاید با شروعی دیگر قصه ای دیگر ساز شود.
ریتم سینوسی کار علیرغم تناسب با هدف نمایش مانع کسالت و خمودگی تماشاگرش نمی شود. کارگردان با حذف موزیک اگرچه از ابزاری مهم خود را خلع سلاح کرده اما خود نشانی از افسردگی و خشونت موجود در این خانه دارد ، درگیری فیزیکی و فریادها و شیون ها نیز در جهت همین هدف اتفاق می افتد. طراحی لباسها در مجموع قابل قبول بوده هرچند به نظر می رسد در لباسِ تبر به دست دچار خودسانسوری شده و تنها چکمه ای از آن باقی مانده است. وجود قابهای حاوی تماشاگران نیزمی تواند توجه و تمرکز را از صحنه منحرف سازد.
نمایش مقدس هوشیارانه گره افکنی کرده و کنار می ایستد اگرچه که این تعقُد با پیچیدگی و ابهام و لَختی توأم است وهمگان را درگیر خود نمی کند اما در آخر به دور از شعار زدگی برای تماشاگرش علامت سوالی ایجاد می کند تا پس از خروجش نیز او را همراهی کند.
@کیانی جان ، برداشت من با وجود زاویه بدی که نسبت به صحنه داشتم(هیچ وقت خارج از ظرفیت نمیگیرم)در همین حد بود.خیلی چیزها رو حتی ندیدم.
حُسن متن های پیچیده و مبهم ، برداشتهای متعدد تماشاگرانش هست. ولی از نظر من ،دغدغه اصلی نویسنده و کارگردان همان فریادی است که در انتها با زبان بازیگرانش می کشد.
۲۶ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلیقه من نبود اون حجم از خشونت بی وقفه در لحظه لحظه نمایش و فرم غالب بر متن لاغر .بنظرم بیشتر هنرنمایی اغراق امیز تواناییهای کتک خوردن و دادزدن بازیگرانش بود.دکورش واقعا خوب بود و حجم تنشها رو بیشتر نشون می داد.من نپسندیدم
فضاسازی عالی، انتقال عالی احساس.
تنش آدمهای گیرافتاده در یک فضای بسته: با توجه به لباس و عناصر صحنه و مناسبات افراد، یک خانواده ی سنتی در دهه ... دیدن ادامه ›› ی شصت- که در واقع قالب وقوع این اتفاقاته و میتونه با هر زمان و مکان مناسب دیگه عوض شه. از این رو نمایش به هیچ وجه «دهه شصتی» نیست.

ناظر برتر «مقدس» خسته که اول کار جای افرادو تعیین میکنه، بعد مداخله نمیکنه- غیر از آخر کار که تبرو از دست خواهر بزرگتر میگیره- و وای میسته ببینه چی به سر هم میارن، و آخر به شکل اول نمایش ردیفشون میکنه.
تلاش افراد برای پناه بردن یا نسبت دادن خودشون به این مقدس.
برادر بزرگتر سنتی، که کارش ارعاب و اعمال خشونته و بعد احساس گناه و بوسیدن پای مقدس.
خواهر لال (شاید «قدرت»های برتر خانواده امکان سخن گفتن رو ازش گرفتن؟) که به مقدس شکایت میکنه و غیر از نگاه خسته چیزی عایدش نمیشه.
برادر متهم به دزدی که رژ میزنه، کار به کسی نداره و همه بهش کار دارن، طرد شده و مدام زیر لب با خودش حرف میزنه.
خواهر بزرگتر مبادی ارزشها که برای ابراز وجود کاری جز التماس بلد نیست و البته آخر کار منفجر میشه و تبر رو برمیداره.
برادر معتاد توسری خور برادر بزرگ.
برادر یاغی. تنها کسی که از خشونت برادر بزرگ در امانه؛ تا آخر نمایش که بعد از برملا کردن اون راز به شکل وحشیانه ای کتک میخوره.

فکر بسته، ارزش های سرکوب گر، و هیستری و خشونت و احساس گناهی که به دنبال این ارزش‌ ها میاد- و در آخر، فروپاشیدن باوری که این افرادو کنار هم نگه داشته بود و امکان دخالت و سرکوب رو به وجود میاورد. و بعد جنون. چه آشنان این آدما و واکنشاشون. یاد شخصیت‌های داستایوسکی و درگیری درونی و بیرونیشون افتادم.
برای انتقال این مفاهیم لازم نیست به دید تین ایجری و «این بد است/آن خوب است» و لگد زدن به نمادای این ور و اون ور رو آورد. به واقع انسان و رنج انسان این قدر تک بعدی نیست.

بسیار دوست داشتم. شاید دوباره برم- برای اولین بار در عمرم.
برای من بهترین نمایشها اونان که فضا و حسشون منو میکشه داخل کار. چیزی بیشتر از همراه شدن. مطمئنا طراحی صحنه و نزدیک بودنم به بازیگرا و حرکات بدنشون تاثیر مهمی در این راستا داشته.

پ.ن:‌ صندلیای خارج از ظرفیت که پشت قابها قرار میگیره بهترین جاست برای تماشای نمایش. با توجه به طراحی صحنه، به نظر میاد «جای اصلی» در واقع همین صندلیاس و بقیه خارج از ظرفیتن.
درود و سپاس ، خیلی عالی نوشتید
اتفاقن منم دوست دارم یکبار دیگه کار رو از توی قاب ها (مخصوصن اون قاب ایستاده طوری کناری) تماشا کنم
۲۵ آذر ۱۳۹۸
باعث خوشحالیه جناب جعفریان
۲۵ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید