برنده جایزه کارگردانی برتر از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
اثر برگزیده بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی
- چند نکته پراکنده به جای خلاصه:
آنچه در خیابان رخ می دهد ناگزیر در بدن های ما جلوه پیدا می کند. بدن انسان عرصه ی پیکارهای اجتماع است. هرچند تاکنون این امر محقق نشده باشد اما کار تئاتر به زعم من آشکار کردن همین پیوند و عریان کردن آن برای تماشاگر است.
تئاتر امروز ما بیش از لاشه ای از آنچه که باید باشد، نیست. لال و اخته. کاری که احتمالا بیشتر ماها کرده ایم محصولش تا کنون همین اختگی بوده و انداختن تقصیر به گردن آن دیگری ملعون هم کارکردی بیش از کاری که مسکن با سرماخوردگی می کند، ندارد. در پی این انتخاب به ناچار تئاتر ما هم کارکردی سست و بی مایه دارد. جنون بیش از هر دوره تاریخی دیگری در دسترس است. شاید این ماشین جوری طراحی شده یا شاید ما جوری در آن کار می کنیم که ظاهرا هر تلاش ما را به ضد تلاش و هر عمل ما را به گامی به عقب بدل می کند.
چاره چیست؟ ایستادن و کنج عزلت گرفتن؟ سر به زیر افکندن و تن دادن به هر چه "به صلاح" است؟ برخاستن و تلاش برای شکستن دنده های ماشین؟
به باور ما تئاتر ضرورتی حیاتی دارد. هیچ کاری با انصراف و خاموشی تئاتر پیش نمی رود و تا زمانی که اهالی این جزیره کوچک به ضرورت تئاتر باور نداشته باشند، در اجتماع جایی برای زیست نخواهند یافت.