میگی آدمه دیگه مرد و زنش فرقی نداره با هم. اما فقط باید یک زن باشی تا بفهمی فرق داره. زن باشی بی قرار تری، دل نگرونیت بیشتره، ضربان قلبت تند تر میزنه، بیشتر از زندگی سیر میشی. اینم آدمه ها. ولی زنه.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
محمد جان مثل همیشه زیبا می بینی .....و جهان را با چشمان مهربانت انعکاس می دهی...
واقعا درست می گویی گاهی وقتها بعضی عشقها اسارت و شکنجه است اما جدای این واقعیت تلخ من فکر می کنم دراین نمایش یک واقعیت تلخ دیگر هم اتفاق می افتد و آن نگاه مردساخته درونی شده در یک نمایشنامه نویس زن است...زن نمایش در اینجا به واسطه ی یک مرد آن هم یک مرد ناهوشیار و در کما رفته هویتبخشی می شود....تصمیم زن سرانجام برای تغییر رویه زندگی اش به راستی تبعید است و نه رهایی و آزادگی ...چرا که او(و به احتمال زیاد خالقش)همچنان درگیر قواعد و بندهای مریی و نامریی نگاه مردمحورانه اند و هستی زنانه را صرفا در جستجوی مرد ایده آل عشق پذیر می جویند و نه احتمالا چیزهای بسیار متنوع در این جهان هستی !
چه بعد از نمایش
و چه بعد از ساعتها تفکر به مضمون آن
و چه بعد از نوشته تو دوست خوب و عزیز دلم
هرگز نتوانستم این نمایشِ عاشقانه را
عاقلانه تفسیر کنم
و به حقوق تضییع شده این زن بپردازم
من متاسفانه از این مردها
در دنیای ... دیدن ادامه ›› واقعی بسیار دیدم
و جالب اینجاست که وقتی می خواستم بر آنها بتازم
اولین مدافعشان همین زنان بودند
پس بگذار که بنده هم اینجا به قطعه ای
از یکی از یادداشت هایم بسنده کنم :
عقلِ بیچاره قطره قطره دلایلش را
درون لیوان می ریزد
تا آبی خنک را به خورد هوادارانش دهد
آنوقت عشق می آید و
باران را به ایشان تقدیم می کند
و با لبخندی تلخ
از یک عمر تلاش عقل تشکر می کند